گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

ز رنگِ روی، گُل بر خاکْ ریزان.

ز تابِ مویِ عَنبر، باد بیزان.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین

 

رسول آمد ز دیده اشک ریزان

ز لبها گرد و از دل دود خیزان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

همه شب چشم رامین اشک ریزان

هوا بر رخش او کافور بیزان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

تنم چون شمع سوزان اشک ریزان

چو ابر تیره از دل دود خیزان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

حمیدالدین بلخی » سفرنامهٔ منظوم » حکایت نخست

 

گشته چون تیز اوفتان خیزان

کار او همچون خایه آویزان

حمیدالدین بلخی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین

 

چو دیو از زحمت مردم گریزان

فتان خیزان‌تر از بیمار خیزان

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی

 

به ریحانِ نثار اشک‌ریزان

به قرآن و چراغ‌ ِ صبح‌خیزان

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۸ - بازگشتن خسرو از قصر شیرین

 

فَرَس می‌راند چون بیمار‌خیز‌ان

ز دیده بر فرس خوناب ریزان

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۹ - پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو

 

چو مرغی نیم‌کُشت افتان و خیزان

ز نرگس بر سمن سیماب ریزان

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو

 

چو دود از آتش من گشت خیزان

ز من زاده ولی از من گریزان

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو

 

پس او در غلامان و کنیزان

ز نرگس بر سمن سیماب‌ریزان

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۳ - در صفت عشق مجنون

 

سلطان سریر صبح‌خیزان

سر خیل سپاه اشک‌ریزان

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه

 

خوناب جگر ز دیده ریزان

چون بخت خود اوفتان و خیزان

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۴ - مصاف کردن نوفل بار دوم

 

از زلزلهٔ مصاف خیزان

شد قلهٔ بوقبیس ریزان

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۴ - نیایش کردن مجنون به درگاه خدای تعالی

 

چون دید که آن بخار خیزان

هستند ز اوج خود گریزان

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۱ - بردن سرهنگ بهرام‌گور را به مهمانی

 

شد سوی شهر شادی انگیزان

کرد در بزم خود شکرریزان

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۳) حکایت قحط و جواب دادن طاوس

 

پس آنگه گفت طاوس ای عزیزان

نگردد ابر بر بیهوده ریزان

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۱۳ - فغان کردن گل در هجر بلبل و شکایت از روزگار

 

چو سرو اندر چمن افتان و خیزان

به زاری زار می‌گفت ای عزیزان

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴