گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

مبادا کس که ایشان را پذیرد

و زیشان دوست جوید‌، دایه گیرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۸ - گردیدن شاه موبد به گیتى در طلب ویس

 

به بد روزی و تنهایی بمیرد

پس آنگه دشمنی جایش بگیرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین

 

مگر یزدان شما را دست گیرد

ز ناگه آتش دشمن بمیرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس

 

به فرجامش ز خوردن دل بگیرد

ز مستی آزش اندر تن بمیرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۹ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

تن من گر بدین حسرت بمیرد

به گیتی هیچ گورش نپذیرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷ - مرثیه

 

بونصر حسن جوان بمیرد

وز عمر ملالتان نگیرد

رد کرده ترین عالم انگار

آن کس که ورا جوان نمیرد

آن به که خود آدمی نزاید

[...]

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲
۳
۹