فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
به گوهر هر دُوان دختِ دَبیران.
گلاب و یاسمن دختِ وَزیران.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
زمین ماه یکسر باد ویران
شده مأواگه گرگان و شیران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ
همه گردان و فرسوده دلیران
به زور زهرهٔ فیلان و شیران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ
پس آنگه سالخورده شیرگیران
هنرمندان و رزمآرای پیران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ
ز روم آمد سپاهی سوی ایران
بسی آباد را کردند ویران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید
همش با کودکی فرهنگ پیران
همش با کوچکی طبع امیران
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مسمط در مدح شاه ابوالخلیل جعفر
بشغل خویشتن شد شاه ایران
همی پیروز شد در جنگ شیران
ز جان خویش شد همچون دلیران
بجای خویش باز آمد هژیران
از او شد خامه بدخواه ویران
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - مسمط در مدح امیر شمس الدین
خداوندی دگر چون فخر میران
فلک نارد بصد دوران و سیران
جوانی با هش و تدبیر پیران
بدو هر روز ملکی تازه گیران
از او آباد شد این ملک ویران
[...]
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی
زود شود چون بهشت گیتی ویران
بگذرد این روزگار سختی از ایران
روی به رامش نهد امیر امیران
شاد و بدو شاد این خجسته وزیران
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثانی: فی الکلام ذکر کلام الملک العلّام یسهل المرام » بخش ۱۲ - در فترت و جهالت گوید و ستایش پیغمبران علیهمالسلام کند ذکرالانبیاء خیر من حدیث الجهلاء
ملک توران و ملکت ایران
شده از جور یکدگر ویران
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۷ - خواب عبداللّٰه بن عمر بن الخطّاب
خوش بود خاصه از جهانگیران
رحمت طفل و حرمت پیران
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۲۲ - اندر معنی بیداری ملوک و سلاطین و حفظ و بخشش ایشان
راند باره در آن ده ویران
چون سوی صید آهوان شیران
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۶ - شفیع انگیختن خسرو پیران را پیش پدر
به پوزش پیش میرفتند پیران
پس اندر شاهزاده چون اسیران
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۰ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار اول
خبر دادنش آن فرزانهپیران
ز نزهتگاهِ آن اقلیمگیران
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۴ - بر تخت نشستن خسرو به مدائن برای بار دوم
بر آن تخت مبارک شد چو شیران
«مبارک باد» گفتندش دلیران
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۳ - پاسخ دادن شیرین به خسرو
به تندی چند گویی با اسیران
تو میگو تا نویسندت دبیران
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۴ - سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین
اگر گردنکشی کردم چو میران
رسن در گردن آیم چون اسیران
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۲ - جنگ کردن نوفل با قبیلهٔ لیلی
سر پنجهٔ نیزهٔ دلیران
پنجه شکن شتاب شیران
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۳ - انس مجنون با وحوش و سباع
وان حرمنشین چرم شیران
بددل کنِ جملهٔ دلیران
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۷ - در نصیحت فرزند خویش محمد
در چنین ره مخسب چون پیران
گِرد کن دامن از زبونگیران