گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۲

 

به بیداد خون سیاوش بریخت

بدین مرز باران آتش ببیخت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۳

 

نگه کن که خون سیاوش که ریخت

چنین آتش کین به ما بر که بیخت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۲

 

چو خون سر شاه ایران بریخت

به ما بر چنین آتش کین ببیخت

فردوسی
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۱۶

 

آوه که دلارام دلم برد و گریخت

پیمان بشکست و اسب هجران انگیخت

تا دلبر و دل باز بچنگ آرم من

بس خون که زدیدگان فرو باید ریخت

خواجه عبدالله انصاری
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو

 

زصندوق پیل ازبس آتش که ریخت

تو گفتی همی ابر بیجاده بیخت

اسدی توسی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد

 

زمانه زردْ گُل بر رویِ من ریخت؛

همان مُشکم به کافورَ انْدَر آمیخت.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

گمان بودش که شاهنشاه بگریخت

به دام تنگ و رسوایی درآویخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

سپهداری که آنجا بود بگریخت

ابا دیلم به کوشش دَرنیاویخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

دگر ره خنجر پر خون بر آهیخت

به جنگ شاه دیلم لشکر انگیخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

گهی خاک زمین بر سر همی بیخت

گهی خون مژه بر بر همی ریخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین

 

فراقش زعفران بر ارغوان ریخت

چو مژگانش گهر بر کهربا بیخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

جهان‌نوش و گلابی در هم آمیخت

تو گفتی عشق و خوبی بر هم آویخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ

 

تو گفتی شیر و باده در هم آمیخت

و یا گلنار و سوسن بر هم آویخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

بدان گاهی که او با ویس بگریخت

به دام شاه موبد درنیاویخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵

 

گردون ز برای هر خردمند

صد شربت جان گزا در آمیخت

گیتی ز برای هر جوانمرد

هر زهر که داشت در قدح ریخت

از بهر هنر در این زمانه

[...]

ابوالفرج رونی
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۰ - پیدا شدن نقابدار سرخ پوش و جنگ او با شهریار

 

کمر بند هر دو ز نیزه گسیخت

زره از تن هر دو بر خاک ریخت

عثمان مختاری
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۳۵ - بزم طیهور و آتبین

 

چو دینار در پای اسبش بریخت

تو گفتی همه چرخ دینار بیخت

ایرانشان
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

دوش مرا عشق تو ز جامه برانگیخت

بی عدد از دیدگانم اشگ فرو ریخت

دست یکی کرد با صبوری و خوابم

آن ز دل از دو دیده یکسر بگریخت

باد جدا کرد زلفکان تو از هم

[...]

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۱۳