گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۳

 

مرا برد باید بر او پیام

سخن برگشایم چو تیغ از نیام

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱۳

 

همه تیغها برکشیم از نیام

به خنجر فرستاد باید پیام

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۸

 

فرستاد نزدیک رستم پیام

که ای تیغ بخت و وفا را نیام

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱۲

 

بلشکر فرستاد رستم پیام

که شمشیر کین بر کشید از نیام

فردوسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۶ - آگاهی شاه قیروان از رسیدن گرشاسب

 

زبان بدش تیغی به گاه پیام

شد آن تیغش اندر زمان بی نیام

اسدی توسی
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹

 

دشمن به غلط گفت که من فلسفی‌ام

ایزد داند که آنچه او گفت نی‌ام

لیکن چو در این غم‌آشیان آمده‌ام

آخر کم از آنکه من بدانم که کی‌ام

خیام
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۴۱ - جنگ کوش پیل دندان با چینیان

 

کشیدند شمشیر کین از نیام

نه جای درنگ و نه جای پیام

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۱۶ - گذشتن آتبین از دریا در شب و شکست دادن چینیان

 

ندیدند جای درنگ و پیام

کشیدند شمشیر کین از نیام

ایرانشان
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

آنم که برد رشک بر امروز، دی‌ام

جانم، خردم، دلم ندانم که چی‌ام

چون پرسیدی با تو بگویم که کی‌ام

سلطان سخن اثیر اخسیکتی‌ام

اثیر اخسیکتی
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۲۱ - در بیان آنکه نور انبیاء و اولیاء و مؤمنان قدیم است و قایم به خدا. حدوث و عدد در صورت ایشان باشد نه در معنی‌شان. از اینرو می‌فرماید پیغامبر علیه السلام که « کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین »  و از آن سبب یک نفس‌اند که همه زنده به نور حق‌اند چون نظر به نور ایشان کنی جمله را یک بینی و اگر به صورتشان نگری متعدد نماید همچنانکه آفتاب در صد هزار خانه می‌تابد خانه‌ها متعدداند اما نور یکی است از این جهت مصطفی صلوات اللّه علیه مؤمنان را نفس واحد خواند که آن یگانگی مخصوص بدیشان است، باقی همه متعدداند ظاهراً و باطناً. مثلا هر کس را در خانه‌ی خود چراغی هست از مُردنِ چراغِ یکی، خانه‌ی دیگری تاریک نشود. زیرا هر یکی جدا چراغی دارند. الا چراغ خانه‌ی مؤمنان چون آفتاب است که اگر غروب کند یا منکسف گردد همه خانه‌ها تاریک شوند و در تقریر آنکه هر که مدح اولیا می‌کند در حقیقت مداح خویشتن است چنانکه مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز می‌فرماید

 

گه کند میل در صلوة و صیام

گه کند ذکر در قعود و قیام

سلطان ولد
 

همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۵ - در نعت خلیفه سوم

 

بیشتر آن خلاصه ایام

روز و شب در صیام بود و قیام

همام تبریزی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۱ - تتبع اثیر اخسیکتی

 

آگاه نگشتم که درین دیر کی‌ام

یا خود چی‌ام و از چی‌ام و بهر چی‌ام

معلومم نی که آدمی یا زمی‌ام

یا خاک زمین ز من چه سان آدمی‌ام؟

امیرعلیشیر نوایی
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۴ - خطاب‌ به‌ نفس‌ ناطقه‌ درویش‌ مجذوب

 

گر تو را ذوقی‌ است آیی‌ در پی‌ام

ورنه‌ من‌ در بند بی‌ذوقان نی‌ام

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۴ - خطاب‌ به‌ نفس‌ ناطقه‌ درویش‌ مجذوب

 

هین‌ بیا افتان و خیزان در پی‌ام

گر بجا مانی‌ منت‌ همره نی‌ام

صفی علیشاه
 
 
۱
۲