وز آن روی بر آتبین با سپاه
درافگند کشتی به دریا و چاه
ز دریا شب تیره آمد برون
ببستند کشتی به آب اندرون
شبی بود ماننده ی آبنوس
بنالید نای و بغرّید کوس
ز دریا برآمد شب تیره میغ
کشید آتبین با سوارانش تیغ
ز لشکر به گردون برآمد خروش
ز خواب اندر آمد سپهدارِ کوش
سپاهش چنانچون رمه ی بی شبان
بجای طلایه نه کس پاسبان
همی هرکس از خواب آسیمه سر
بجَست و دوان شد به نزدیک در
به اسب برهنه برآورد پای
نه بر سر کلاه و نه در بر قبای
دلیران گرفتند راه گریغ
شبی سهمناک از پس و پیش تیغ
درخشیدن نیزه و تیغ جنگ
همی از شب تیره بزدود رنگ
شکار دلیران جگر بود و سر
که شمشیر سر جُست و زوبین جگر
سر نیزه و تیغ الماسگون
به دریا رسانید هنجار خون
بپوشید دیهیم خفتان رزم
سر از خواب سنگین، دل از جام بزم
ندیدند جای درنگ و پیام
کشیدند شمشیر کین از نیام
برآویختند و برآمیختند
ز خون دلیران گِل انگیختند
چو زر آبگون گشت روی زمین
سپهدارِ چین را بدید آتبین
سپاه انجمن شد بر او ده هزار
دلیران رزم آزموده سُوار
برآویخته با گروهی سپاه
فراوان سپه گشت پیشش تباه
ز سر خود برداشت و بر گفت نام
بدانست هر یک که آن یک کدام
ز زین کوهه گرز گران برکشید
از او هر کسی خویشتن درکشید
یکی خشت رز آبداده به دست
ز کینه برآشفته چون پیل مست
بزد خویشتن را بدان رزمجوی
سپهدار سوی وی آورد روی
زبان را گشاده به دشنام زشت
برآورد یال و بینداخت خشت
گذر کرد خشت گران بر سپهر
نیامد گزندی بر آن تاجور
جهانجوی یک زخم زد بر سرش
به خاک اندر آمد سر و مغفرش
سپهدار را چون سپه کشته دید
تنش را به خاک اندر آغشته دید
گریزان شدند آن دلیران همه
چو از گرگ گردد گریزان رمه
جهانجوی بر پی همی راند اسب
دمان با گروهی چو آذرگشسب
همی کشت و چندان که مور و ملخ
ز خون دلیران چین بست یخ
چو باد دمان اسب آن سروران
ستوران چین پیششان چون خران
ز شمشیر ایشان جز آن کس نَرست
که زنهار گویان ز باره بجست
نهان گشت جایی ز راه گریغ
که دیده برد بر درفشد تیغ
شبانگاه چون آتبین گشت باز
به لشکرگه دشمن آمد فراز
به تخت سپهدار چین بر نشست
ز شادی به دل برنهاده دو دست
همی گفت کینِ گرامی سُوار
کشیدم یکی بهره از روزگار
بزرگان طیهوریان را بخواند
بدان پیشگهشان به رامش نشاند
از آن کامگاری یکی سور کرد
که رنج از دل سرکشان دور کرد
دگر روز فرمود تا خواسته
همه پیش بردندش آراسته
ز چیزی کجا از درِ شاه بود
ز سازی که اندر خورِ راه بود
جدا کرد و دیگر همه بخش کرد
رخ لشکر از خواسته رخش کرد
ز هشتاد کشتی کجا بار کرد
چهل زو درم کرد و دینار کرد
چهل پر ز دیبا و از پرنیان
فرستاد بر دست ایرانیان
به نزدیک طیهور کاین بهر توست
اگر چند از این مایه ور شهر توست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستان نبردی میان لشکر آتابین و سپاه سپهدار چین روایت میشود. شب تیرهای بر دریا فرود میآید و آتابین و سوارانش با تیغهای کشیده آماده نبرد میشوند. سپاه آتابین به شکل بینظمی آماده میشوند و دلیران در خروش و هیجان به سمت رزم میشتابند.
در میانهی نبرد، آتابین با سوارانی ۱۰ هزار نفری به میدان میآید. جنگ شدید و خونینی درمیگیرد که در آن چندین دلیر به خاک میافتند. جهانجوی، قهرمان اصلی، با شجاعت پرده از سپهدار چین میگشاید و پیروزی میآورد. او بر تخت سپهدار چین مینشیند و از شادی به پیروزی خود اشاره میکند، همچنین به بزرگان دعوت میکند تا در جشن او شرکت کنند.
در ادامه، آتابین به تقسیم غنایم جنگی میپردازد و از آنچه به دست آورده است، به ایرانیان هدیه میدهد تا رنج و سختی جنگ را از دلهایشان دور کند.
هوش مصنوعی: از آن طرف بر آتش و سپاه حملهور شدند و کشتی را به دریا و چاه انداختند.
هوش مصنوعی: از دریا در شب تاریک، چیزی بیرون آمد و کشتی را در آب مهار کردند.
هوش مصنوعی: در شبی زیبا و دلانگیز، نای موسیقی به آهنگ درآمد و صداها به هم آمیخته شدند.
هوش مصنوعی: از دریا شب تاریکی برخواست و ابرها آتشین شدند، و سوارانش تیغها را در دست گرفتند.
هوش مصنوعی: سروصدای لشکر در آسمان بلند شد و سردارِ دلیر از خواب بیدار گشت.
هوش مصنوعی: سپاهیان او مانند رمهای هستند که بدون چوپان هستند؛ به جای اینکه جلوتر بروند و راه را نشان دهند، هیچ کس از آنها محافظت نمیکند.
هوش مصنوعی: هر کسی از خواب پریشان و مضطرب بلند شد و به سرعت به سمت در رفت.
هوش مصنوعی: اسب لخت و بیزین و افسار را به پا میزند، نه کلاهی بر سر دارد و نه قبایی بر تن.
هوش مصنوعی: شجاعان در یک شب ترسناک، راهی را شروع کردند که در آن، هم از جلو و هم از پشت، خطر و چاقو وجود داشت.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که نور و درخشندگی نیزه و شمشیر در میدان جنگ، تاریکی شب را کنار میزند و رنگ آن را محو میکند. به عبارتی، حضور این سلاحها باعث میشود که شب از بین برود و روشنایی بیشتری به وجود آید.
هوش مصنوعی: شکار برای دلیران چالش بزرگی است، مانند مبارزهای که در آن شمشیر به جان دشمن میافتد و نیزه به قلب او مینشاند.
هوش مصنوعی: سر نیزه و تیغی که از الماس ساخته شده است، به دریا پاسخی پر از خون و درد را میآورد.
هوش مصنوعی: تاج و لباس رزم را به سر بگذارید و از خواب سنگین بیدار شوید، دل را از شادمانی دور کنید.
هوش مصنوعی: آنها فرصتی برای تردید و تأمل ندیدند و انتقام خود را با کشیدن شمشیر آغاز کردند.
هوش مصنوعی: دلیران با شجاعت و استقامت خود، به نبرد پرداخته و از خون و جانشان برای پیروزی و آزادی مایه گذاشتند.
هوش مصنوعی: زمانی که زمین مانند زر خالص و درخشان شد، سپهسالار چین به آتش درخشانی (شعلهای) برخورد کرد.
هوش مصنوعی: جمعی از دلیران جنگ آزموده و سوارکاران، به تعداد ده هزار نفر، به دور او گرد آمدهاند.
هوش مصنوعی: با جمعی از نیروها به نبرد رفته و سپاه زیادی دارد، اما در مقابل او، قدرتش در حال زوال است.
هوش مصنوعی: او از سر خود برداشت و نامی بر زبان آورد، هر یک از آنها دانست که آن نام مربوط به کدام شخص است.
هوش مصنوعی: اگر کسی با زور و قدرت برتر خود به میدان بیاید، هر فردی به نوعی با آن قدرت و شخصیت خود را خواهد شناخت و به عمق وجودش پی میبرد.
هوش مصنوعی: شخصی که حاکی از خشم و کینه است، سنگی مانند خشت که نمدار و نرم است، به دست گرفته و مثل فیل مست و سرکش به دنبال انتقام است.
هوش مصنوعی: او خود را به میدان جنگ رساند و رو به سوی فرمانده آورد.
هوش مصنوعی: زبان به گونهای ناخوشایند و زشت به دشنام و فحاشی گشوده شد و مانند یالی که به زیر بیفتد، بیپروا و بیاعتنا عمل کرد.
هوش مصنوعی: کارگران خشت، به راحتی از زیر آسمان عبور کردند و آسیبی به آن شاهزاده وارد نکردند.
هوش مصنوعی: جهانجوی یک آسیب به سرش زد و او به زمین افتاد و helmet و سرپوششاش بر زمین قرار گرفت.
هوش مصنوعی: زمانی که فرمانده سپاه را در میدان جنگ کشته شده دید، بدن او را در خاک و خون آغشته شده یافت.
هوش مصنوعی: دلیران مانند گوسفندانی که از گرگ فرار میکنند، به سرعت و به شدت فرار کردند.
هوش مصنوعی: جهانگرد با شتاب، سوار بر اسبش در حالی که گروهی مانند آذرگشسب به همراه او هستند، پیش میراند.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای آن است که کشاورزی و زراعت همچنان ادامه دارد، به شکلی که تعداد مورچهها و ملخها از خون دلیران از بین رفته است. در واقع، این بیان به تلاش و زحمات دلیران اشاره دارد که برای حفاظت از زمینهای خود و زراعت، باید با چالشها و موانع روبرو شوند.
هوش مصنوعی: اسبهای آن سروران همچون باد سریع و چابک هستند، اما در برابر آنها غولهای چین شبیه به مادیانهای کرهای به نظر میآیند.
هوش مصنوعی: تنها کسی از ضربت شمشیر آنها در امان خواهد بود که در حال درخواست آرامش و حفظ جان، از زیر بار حوادث بگریزد.
هوش مصنوعی: در جایی که از مسیر پنهان شد، چشمی که به زیباییها نظر کرده بود، ناگهان به تیغی برنده برخورد کرد.
هوش مصنوعی: در پایان شب، هنگامی که آتش دوباره روشن شد، او به سوی محل لشکر دشمن بازگشت.
هوش مصنوعی: او با خوشحالی بر تخت فرمانروای چین نشسته و دستانش را به نشانه شادی بر دلش گذاشته است.
هوش مصنوعی: او میگفت که این دارایی ارزشمند را با زحمت بهدست آوردهام و از آن روزگار بهرهای بردهام.
هوش مصنوعی: بزرگان طیهوریان را به نزد خود فرامیخواند و در مکانهایی خوشایند و دلنشین به آنان جای میدهد.
هوش مصنوعی: یکی خوشی و شادی به وجود آورد که زحمت و درد را از دلهای داغدیده دور کند.
هوش مصنوعی: در روز دیگری به او دستور دادند تا خواستههای همه را با زیبایی و نظم ترتیب بدهند.
هوش مصنوعی: از چیزی که بر در شاه قرار داشت، از سازی که برای راه مناسب بود.
هوش مصنوعی: او لشکر را از هم جدا کرد و صورتها را تقسیم کرد و رخش را از خواستهاش جدا نمود.
هوش مصنوعی: از هشتاد کشتی، کجا بار را پایین آورد؟ چهل تا از آنها تبدیل به درم و دینار شد.
هوش مصنوعی: چهل پر از پارچههای لطیف و نرم به دست ایرانیان ارسال کرد.
هوش مصنوعی: به نزد پرندگان، این چیز برای توست، هرچند که از این مایه، مال شهر توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.