فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
هر آن کامی که تو خواهی بجویم
به کردار و به گنج و آبرویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
سپید آنگه شود از ننگ رویم
که رویم را به خون وی بشویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۶ - پاسخ فرستادن ویرو پیش موبد
به آب تیغ گوهر را بشویم
کنم مردی به کردار و نگویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
که بر رامین ازین پس بد نجویم
دل از آزار و کردارش بشویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
خبر دارد تو گویی ماهرویم
که من چونین به داغ مهر اویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
نجویم نیز مهر تو نجویم
که من نه آهنم نه سنگ و رویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
من این مُست گران را با که گویم
من این بیداد را داد از که جویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
همان بهتر که بیهوده نپویم
به شب خورشید تابان را نجویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
به جای زلف تو گر مشک بویم
نماید مشک سارا خاک کویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
مرا تا گل بود سوسن نبویم
همین تا مه بود اختر نجویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
تو خود داری خبر یا من بگویم
که از رامین چه رنج آمد به رویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
روم از هر گناهی تن بشویم
وز ایزد خویشتن را چاره جویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
کنون خسته شدم از بس که پویم
نشان باشهٔ گم کرده جویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین
گهی از بهر وصلش پوی پویم
گهی از بیم هجرش موی مویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست
نشستم در فراقت روی و مویم
بدان تا بوی تو از تن نشویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۵ - نامهٔ پنجم اندر جفا بردن از دوست
اگر تو هجر جویی من نجویم
و گر تو سرد گویی من نگویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
ز بس خواری که هجر آرد به رویم
ز دلتنگی همین مایه بگویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن
نگارا چند نالم چند گویم
به زاری چند گریم چند مویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن
اگر کردار تو با کوه گویم
بموید سنگ او چون من بمویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین
چه نادانم که از دل چاره جویم
که خودیکباره دل برد آب رویم