حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۱۳ - مراجعت کردن از سفر و آمدن به وطن
خوردم این ساغر به یاد روی او
کُحل چشمم باد خاک کوی او
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶۰
خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشوید روی او
کاندر خمارم خوش کشد آن نرگس جادوی او
زینگونه کز این دیده ام خون می رود پی در پی اش
مشکل که آب خوش خورد هرگز کسی از جوی او
شمشیر در دستم نهید امشب به کویش می روم
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸۱
مست آمد آن نگار که ما مست روی او
دیوانگیست کار من از جستجوی او
با خود برید چشم من از روی مردمی
گر آرزو کنید که بینید روی او
بر خاک کوی وی دل من دوش گم شده ست
[...]
حسینی » کنز الرموز » بخش ۲ - فی نعت النبی صلی الله علیه و آله
مشرق خورشید قرب روی او
مطلع شه بیت دولت کوی او
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۹
ای عید، بنمودی به من دی صورت ابروی او
امروز قربان میشوم، گر مینمایی روی او
عید من آن رخسار بس، تا درتنم باشد نفس
چندان که دارم دسترس باشم به جست و جوی او
بر عید گاه ار بگذرد، چوگان به دست، از لاله رخ
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۴۲ - دیدن سام، پریدخت را و بیهوش شدن
غزال غزاله غزلگوی او
هژبران شده صید آهوی او
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۸۷ - رفتن سام در شب و دیدن پاسبان، او را و نومید آمدن
ولیکن چو خواهی شدن سوی او
مرا باد پا گرم در کوی او
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۰۲ - سخن گفتن سام نریمان با نهنکال دیو ناپاک
جهان بگذرانیم با روی او
شب تیره سازیم با موی او
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۰۹ - یاری نمودن تکش خان بر سام و جنگیدن بر فغفور چین
بدادم ز کف یار دلجوی او
کنونم بود شرم از روی او
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۷۳ - آمدن پادشاه طنجه به یاری سام نریمان و چگونگی آن
تماشا کنی دست و بازوی او
قد سروآسا و هم روی او
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹۳
جان بدادم در فراق روی او
چند سرگردان شوم در کوی او
دیده ی حسرت نهاده بر رهم
تا مگر باری ببینم روی او
خوبرو یاریست لیکن تندخوی
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۸
چشم عالم روشن است از آفتاب روی او
هر چه می گویند مردم هست گفت و گوی او
جان چه باشد تا که باشد قیمت جانان من
هر دو عالم قیمت یک تاره ای از موی او
از عرب آمد ولی ملک عجم نیکو گرفت
[...]
شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲
هیچکسی به خویشتن ره نبرد به سوی او
بلکه به پای او رود هر که رود به کوی او
پرتو مهر روی او تا نشود دلیل جان
جان نکند عزیمت دیدن مهر روی او
دل کششی نمیکند هیچ مرا به سوی او
[...]
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۵ - نامه هشتم
چشم نهاده به سر کوی او
جسته به زاری ز صبا بوی او
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۵۰ - جواب گفتن سلامان پادشاه را
ور فتاده چشم من بر روی او
کرده ام روی از دو عالم سوی او
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۴ - مقاله هفتم در اشارت به زیارت بیت الله الحرام که به وادی تگ و پویش در پس هر سنگی سرهنگی سر نهاده و در بوادی جست و جویش در هر بن خاری گرفتاری از پای درافتاده
قبله خوبان عرب روی او
سجده شوخان عجم سوی او
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۴۶ - داستان رسیدن اسکندر به زمین هند و ملاقات وی با حکیمان ایشان
نیامد ازیشان کسی سوی او
ز تقصیرشان گرم شد خوی او
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۳ - فی نعت النبی الامی العربی المحمدی الختمی صلی الله علیه واله وسلم
گشته تابان مهر و مه از روی او
منزل جانها خم گیسوی او
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۳ - فی نعت النبی الامی العربی المحمدی الختمی صلی الله علیه واله وسلم
والضحی و الشمس وصف روی او
آیت و اللیل شرح موی او