گنجور

 
امیر حسینی هروی

خواجه کونین ختم مرسلین

صدر عالم رحمة للعالمین

صاحب شرع احمد مرسل که هست

یکدوگام او از همه بالاتر است

ذات او مقصود کونین آمده

مسند اوقاب قوسین آمده

شعلۀ در بزم او افروخته

شهپر طاوس اکبر سوخته

همتش برده بدار الملک دین

چار بالش برتر از حق الیقین

سیر أسری در طریقت یافته

سرّ ما اوحی حقیقت یافته

گشته دار الضیف حق را رهنما

بوده بر خوان خدا روزه گشا

هرکه بر خوان حقیقت یافت دست

قرص مه را زود بتواند شکست

قرب او ادنی نموده رتبتش

در مقام لی مع اللّه خلوتش

مشرق خورشید قرب روی او

مطلع شه بیت دولت کوی او

داده مشکین بوی اووقت سحر

خشک مغزان دو عالم را جگر

در جواب خصم بگشاده عیان

هم زبان تیغ و هم تیغ زبان

صفحۀ از دفترش ام الکتاب

آیت صاحبدلی عالی جناب

گوهر اندر سنگ باشد این رواست

سنگ نااهلان در آن گوهر چراست

خاک شهرش سجدگاه آدم است

نور پاکش آبروی عالمست

فاستقم سرمایه احوال او

قُم فانذر حاکم اقوال او

جمله یارانش بدار الملک دین

هفت کشور را امیرالمؤمنین

آن یک از نور حقیقت سر بلند

در مقام محرمیت بهرمند

پیروانش رهنمای مردمند

آسمان شعر را چون انجمند

جمله غواصان دریای صفا

بلبلان باغ شرع مصطفی

پادشاه ملک روحانی همه

مخزن اسرار ربانی همه

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode