گنجور

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۴

 

چنین داد پاسخ که ایدون کنم

که کین از دل شاه بیرون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱

 

من از پند کیخسرو افزون کنم

ز دل کینه و آز بیرون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۲

 

بدو گفت رستم که ایدون کنم

شوم جامهٔ راه بیرون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۴

 

بدو گفت رستم که ایدون کنم

چو بر خستگیها بر افسون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۸

 

نوزاش کنون من به افزون کنم

بکوشم که غم نیز بیرون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۲

 

بدو بیطقون گفت کایدون کنم

به فرمان برین چاره افسون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۵

 

بدو گفت مادر که ایدون کنم

که او را بزرگی بر افزون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۳

 

بپذرفت نرسی که ایدون کنم

که کین از دل شاه بیرون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۲ - آغاز داستان

 

بدو گفت بهرام کایدون کنم

ازین بد که گفتی صدافزون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷

 

نداند که من شب شبیخون کنم

برزم اندرون بیم بیرون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۵

 

بدو گفت گستهم کایدون کنم

مگر از دلش رنج بیرون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵۹

 

سخن هرچ گویی دگرگون کنم

تن و جان مردم پر از خون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۰

 

بدو گفت مردوی کایدون کنم

ز مغز تو اندیشه بیرون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۵

 

چنین داد پاسخ که ای دون کنم

ز سر نام پرویز بیرون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۶

 

چنین داد پاسخ که ایدون کنم

که کین از دل خویش بیرون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱۰

 

بفرمان او کوه هامون کنم

بیابان زدشمن چو جیحون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱۰

 

چنین داد پاسخ که ایدون کنم

به افسون ز دل مهر بیرون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۶

 

شوم جوشن و خود بیرون کنم

به می روی پژمرده گلگلون کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۰

 

بدو گفت نستیهن ایدون کنم

که از خون زمین رود جیحون کنم

فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر

 

ز بی آن کی بر تو شبیخون کنم،

ز خون تو این دشت گلگون کنم،

عیوقی
 
 
۱
۲
۳
۶