عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه
وصالم حاصل است اندر خموشی
خموشی پیشه کن گر می بنوشی
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۲۵ - ایضاً له
ای که دایم بسر انگشت دها
شیر شیران بکفایت دوشی
وی که در وصف هنرمندی تو
عقل حیران شود از بی هوشی
وی که در وصف مروّت می جود
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۲۶ - ایضا له
ایا صدری که در بازار دانش
کند کلک تو دایم در فروشی
مکن سستی چنین در کار داعی
چه خواهد کرد با این سخت کوشی
جوابش باز ده تا من نگویم
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۲
ای دشمن عقل من وی داروی بیهوشی
من خابیه تو در من چون باده همیجوشی
اول تو و آخر تو بیرون تو و در سر تو
هم شاهی و سلطانی هم حاجب و چاووشی
خوش خویی و بدخویی دلسوزی و دلجویی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۷
گر وسوسه ره دهی به گوشی
افسرده شوی بدان ز جوشی
آن گرمی چشم را که داری
نیش زهر است و شکل نوشی
انبار نعیم را زیان چیست
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵۵
چون روی آتشین را یک دم تو مینپوشی
ای دوست چند جوشم گویی که چند جوشی
این جان و عقل مسکین کی یابد از تو تسکین
زین سان که تو نهادی قانون می فروشی
سرنای جان ما را در می دمی تو دم دم
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۹
ای دل تو به عشق چند جوشی؟!
تا کی تو ز عاشقی خروشی؟!
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » ششم
این را اگر ننوشی در مرحمت نکوشی
ترجیع هدیه آرم باشد کزان بجوشی
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۵ - فرق میان دانستن چیزی به مثال و تقلید و میان دانستن ماهیت آن چیز
لیک نسبت کرد از روی خوشی
با تو آن عاقل چو تو کودکوشی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۵
اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمیپوشی
به هتک پرده صاحب دلان همیکوشی
چنین قیامت و قامت ندیدهام همه عمر
تو سرو یا بدنی شمس یا بناگوشی
غلام حلقه سیمین گوشوار توام
[...]
سعدی » گلستان » دیباچه
اگرچه پیش خردمند خامشی ادب است
به وقت مصلحت آن به، که در سخن کوشی
دو چیز طَیرهٔ عقل است، دم فرو بستن
به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱۰
رخساره چه می پوشی، در کینه چه می کوشی؟
حال دل مسکین را می دانی و می پوشی
گر نرخ به جان سازی، ور عمر بها گویی
از دیده خریدارم هر عشوه که بفروشی
گفتی که ز می هر دم سودای دلی دارم
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۴ - پاسخ خسرو به شیرین
بسی کوشیدم اندر پرده پوشی
که پوشم نالهها را در خموشی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱ - باسم الملک الوهاب
پس در ره تو ز تیزهوشی
بیهوده بود سخن فروشی
اوحدی » منطقالعشاق » بخش ۲۸ - نامهٔ چهارم از زبان معشوق به عاشق
به رنج خویشتن چندین چه کوشی
بگویم نکتهای، گر می نیوشی
اوحدی » جام جم » بخش ۳۷ - در ملازمت پادشاه و شرایط بندگی
بر میان دار بند به کوشی
بر زبان نیز مهر خاموشی