عطار » مصیبت نامه » بخش سوم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
روز و شب میخسبی و خوش میخوری
این خری باشد نه مردم پروری
عطار » نزهت الاحباب » بخش ۶ - بردن صبا نامۀ گل به پیش بلبل و نیاز بلبل بحضرت گل
پادشاهی نیستی یا سروری
خواجهٔ یا مال و ملک و زیوری
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۹۸
ای خرد در طلب غایت تو
کرده پا آبله از بس دوری
تو به تدبیر جهان مشغولی
گر بکارم نرسی معذوری
از تو من بنده سؤالی دارم
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۳ - اثیر رفت و بحضرت سپرد گنج سخن
سماک قدرا، افلاک قدر تا، توئی آنک
به تیغ قادر بیچون قضای مقدوری
دماغ چرخ که پر بادکبر سلطنت است
به پیش امر تو تن در دهد به مأموری
سواد طره توقیع تو بر آتش رشک
[...]
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۳ - در تصفیهٔ نهاد گوید
عرش در جنب قدرتش موری
عقل نزدیک وحدتش دوری
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۱
ای بر سر هر سنگی از لعل لبت نوری
وز شورش زلف تو در هر طرفی سوری
در حسن بهشت تو در زیر درختانت
هر سوی یکی ساقی هر سوی یکی حوری
از عشق شراب تو هر سوی یکی جانی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۹
ندارد مجلس ما بیتو نوری
که مجلس بیتو باشد همچو گوری
بیایی یا بدان سومان بخوانی
ز فضلت این کرامت نیست دوری
خلایق همچو کشت و تو بهاری
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵۳
بازآمدی که ما را درهم زنی به شوری
داوود روزگاری با نغمه زبوری
یا مصر پرنباتی یا یوسف حیاتی
یعقوب را نپرسی چونی از این صبوری
بازآمد آن قیامت با فتنه و ملامت
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷۳
بیا بیا که پشیمان شوی از این دوری
بیا به دعوت شیرین ما چه میشوری
حیات موج زنان گشته اندر این مجلس
خدای ناصر و هر سو شراب منصوری
به دست طره خوبان به جای دسته گل
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۴۴
حیف است که پیش کر زنی طنبوری
یا یوسف همخانه کنی با کوری
یا قند نهی در دو لب رنجوری
یا جفت شود مخنثی با حوری
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » یازدهم
مرا گوید: « بیا، بوری، که من باغم تو زنبوری
که تا خونت عسل گردد، که تا مومت شود نوری
ز زنبوران باغ جان ، جهان پر شهد و شمع آمد
ز شمع و شهد نگریزی، اگر تو اهل این سوری
مخور از باغ بیگانه، که فاسد گردد آن شهدت
[...]
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » یازدهم
ولی ترجیع پنجم درنیایم جز به دستوری
که شمسالدین تبریزی بفرماید مرا بوری
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۱ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم مر زید را کی این سر را فاشتر ازین مگو و متابعت نگهدار
زان ضعیفم تا تو تابی آوری
که نه مرد آفتاب انوری
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۳ - آداب المستمعین والمریدین عند فیض الحکمة من لسان الشیخ
تا ادبهاشان بجاگه ناوری
از رسالتشان چگونه بر خوری
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۶ - آزاد شدن بلقیس از ملک و مست شدن او از شوق ایمان و التفات همت او از همهٔ ملک منقطع شدن وقت هجرت الا از تخت
همچنین هر آلت پیشهوری
هست بیجان مونس جانوری
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۲ - حکایت کافری کی گفتندش در عهد ابا یزید کی مسلمان شو و جواب گفتن او ایشان را
که چه باشد گر تو اسلام آوری
تا بیابی صد نجات و سروری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳
تو در کمند نیفتادهای و معذوری
از آن به قوت بازوی خویش مغروری
گر آن که خرمن من سوخت با تو پردازد
میسرت نشود عاشقی و مستوری
بهشت روی من آن لعبت پری رخسار
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴
ما بی تو به دل بر نزدیم آب صبوری
چون سنگدلان دل بنهادیم به دوری
بعد از تو که در چشم من آید که به چشمم
گویی همه عالم ظلمات است و تو نوری
خلقی به تو مشتاق و جهانی به تو روشن
[...]