بازآمدی که ما را درهم زنی به شوری
داوود روزگاری با نغمه زبوری
یا مصر پرنباتی یا یوسف حیاتی
یعقوب را نپرسی چونی از این صبوری
بازآمد آن قیامت با فتنه و ملامت
گفتم که آفتابی یا نور نور نوری
ای آسمان برین دم گردان و بیقراری
وی خاک هم در این غم خاموش و در حضوری
ای دلبر پریرین وی فتنه تو شیرین
دل نام تو نگوید از غایت غیوری
خورشید چون برآید خود را چرا نماید
با آفتاب رویت از جاهلی و کوری
بازآمد آن سلیمان بر تخت پادشاهی
جان را نثار او کن آخر نه کم ز موری
در پرده چون نشستی رسوا چرا نگشتی
این نیست از ستیری این نیست از ستوری
تره فروش کویش این عقل را نگیرد
تو بر سرش نهادی بنگر چه دور دوری
بازآمدهست بازی صیاد هر نیازی
ای بوم اگر نه شومی از وی چرا نفوری
بازآمد آن تجلی از بارگاه اعلا
ای روح نعره می زن موسی و کوه طوری
بازآمدی به خانهای قبله زمانه
والله صلاح دینی پیوسته در ظهوری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بازگشت یک شخصیت مهم و باارزش اشاره میکند که تأثیری عمیق بر دلها و وضعیت موجود دارد. او از داوود و یوسف به عنوان نمادهایی از زیبایی و قدرت یاد میکند و به عدم پرسش از یعقوب که در انتظار فرزندش بوده، اشاره میکند. بازگشت این شخصیت به مثابه قیامتی با آشفتگی و رویدادهای جدید توصیف شده است. شاعر همچنین به سرنوشت و تقدیر اشاره میکند و از دلبر پریرین یاد میکند که با وجود زیباییاش، دلها را میرباید. به تنگدستی و آسیبپذیری ذهن انسان نیز اشاره میکند و تاکید میکند که عقل نمیتواند به درستی دریابد. در نهایت، شاعر به تجلی و ظهور مجدد این شخصیت اشاره میکند که با خود صلاح دینی به ارمغان میآورد. کلیت شعر در باب امید، انتظار و تحولات عمیق اجتماعی و روحانی است.
هوش مصنوعی: تو دوباره برگشتی تا ما را با شور و شوقی مانند موسیقی داوود درهم بیامیزی، همانطور که او در روزگاری با نغمه زبورش دلها را به وجد میآورد.
هوش مصنوعی: ای مصر پر از نعمت و زیبایی، یا ای یوسف که جان زندگی یعقوب هستی، از صبوری و طاقت من نپرس.
هوش مصنوعی: وقتی آن روز بزرگ دوباره فرارسید و همراه با خود مشکلات و سرزنشها را به همراه آورد، من به او گفتم آیا تو همان خورشید یا نور هستی که همه چیز را روشن میکند؟
هوش مصنوعی: ای آسمان بالا، در این حال بیتابی کن و از طرفی، زمین هم در این غم خاموش است و حضور دارد.
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا، تو که بسیار جذاب و فریبندهای، دل من به خاطر تو بسیار شیرین و شاد است و به حدی به تو حساس هستم که نامت را به زبان نمیآورم.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید طلوع میکند، چرا باید خود را با تابش آفتاب چهرهات نشان بدهی، در حالی که این کار از نادانی و ناآگاهی تو ناشی میشود؟
هوش مصنوعی: سلیمان دوباره بر تخت پادشاهی خود نشسته است، بنابراین جانت را برای او فدا کن، چرا که ارزش این کار کمتر از فدا کردن یک مورچه نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که در پرده نشستهای و اسیر عواطف هستی، چرا خود را رسوا نمیکنی؟ این وضعیت نه به خاطر خجالت و نه به خاطر بزرگمنشی توست.
هوش مصنوعی: چرا به کسی که عقلش را نمیفهمد، یادآوری میکنی که چقدر دور از عقل و درک است.
هوش مصنوعی: یک بار دیگر بازی صیاد آغاز شده است، ای خانه، اگر از او بدی نمیبینی، پس چرا از او دلسردی؟
هوش مصنوعی: تجلی الهی دوباره از مقام بلندش بازگشته است. ای روح، مانند موسی نعره بزن و کوه طور را به حرکت درآور.
هوش مصنوعی: تو به خانهای بازگشتی که در آن زمان به سمت قبلهاش میچرخد و به خدا قسم، همیشه در ظهور و بروز خوبی بر اساس دین خود قرار داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از دیده گرچه دوری از دور در حضوری
در جسم دل چو جانی در چشم جان چو نوری
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.