بیا بیا که پشیمان شوی از این دوری
بیا به دعوت شیرین ما چه میشوری
حیات موج زنان گشته اندر این مجلس
خدای ناصر و هر سو شراب منصوری
به دست طره خوبان به جای دسته گل
به زیر پای بنفشه به جای محفوری
هزار جام سعادت بنوش ای نومید
بگیر صد زر و زور ای غریب زرزوری
هزار گونه زلیخا و یوسفند این جا
شراب روح فزای و سماع طنبوری
جواهر از کف دریای لامکان ز گزاف
به پیش مؤمن و کافر نهاده کافوری
میان بحر عسل بانگ میزند هر جان
صلا که بازرهیدم ز شهد زنبوری
فتادهاند به هم عاشقان و معشوقان
خراب و مست رهیده ز ناز مستوری
قیامتست همه راز و ماجراها فاش
که مرده زنده کند نالههای ناقوری
برآر باز سر ای استخوان پوسیده
اگر چه سخره ماری و طعمه موری
ز مور و مار خریدت امیر کن فیکون
بپوش خلعت میری جزای مأموری
تو راست کان گهر غصه دکان بگذار
ز نور پاک خوری به که نان تنوری
شکوفههای شراب خدا شکفت بهل
شکوفهها و خمار شراب انگوری
جمال حور به از بردگان بلغاری
شراب روح به از آشهای بلغوری
خیال یار به حمام اشک من آمد
نشست مردمک دیدهام به ناطوری
دو چشم ترک خطا را چه ننگ از تنگی
چه عار دارد سیاح جان از این عوری
درخت شو هله ای دانهای که پوسیدی
توی خلیفه و دستور ما به دستوری
کی دیدهست چنین روز با چنان روزی
که واخرد همه را از شبی و شبکوری
کرم گشاد چو موسی کنون ید بیضا
جهان شدهست چو سینا و سینه نوری
دلا مقیم شو اکنون به مجلس جانها
که کدخدای مقیمان بیت معموری
مباش بسته مستی خراب باش خراب
یقین بدانک خرابیست اصل معموری
خراب و مست خدایی در این چمن امروز
هزار شیشه اگر بشکنی تو معذوری
به دست ساقی تو خاک میشود زر سرخ
چو خاک پای ویی خسروی و فغفوری
صلای صحت جان هر کجا که رنجوریست
تو مرده زنده شدن بین چه جای رنجوری
غلام شعر بدانم که شعر گفته توست
که جان جان سرافیل و نفخه صوری
سخن چو تیر و زبان چو کمان خوارزمی است
که دیر و دور دهد دست وای از این دوری
ز حرف و صوت بباید شدن به منطق جان
اگر غفار نباشد بس است مغفوری
کز آن طرف شنوااند بیزبان دلها
نه رومیست و نه ترکی و نی نشابوری
بیا که همره موسی شویم تا که طور
که کلم الله آمد مخاطبه طوری
که دامنم بگرفتهست و میکشد عشقی
چنانک گرسنه گیرد کنار کندوری
ز دست عشق کی جستهست تا جهد دل من
به قبض عشق بود قبضه قلاجوری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دعوت به شادی و گردهمایی عاشقان و مستی از شراب و عشق است. شاعر با احساساتی پرشور و کنایههای زیبا از دوری و غمها سخن میگوید و میخواهد که افراد از غفلت بیدار شوند و به دور هم جمع شوند. او به جوانب مختلف زندگی، عشق و زیباییهای آن اشاره میکند و از زنده شدن روح انسانها در این محفل یاد میکند. در ادامه، شاعر به مسائلی مانند مرگ و زندگی، سعادت و ناکامی پرداخته و دعوت به خوشی و شادی را تکرار میکند. درنهایت، او به عشق به عنوان نیرویی زندهکننده اشاره دارد که میتواند انسان را از غم و اندوه رهایی بخشد.
هوش مصنوعی: بیا و به این دوری پایان بده تا از این فاصله و جدایی پشیمان نشوی. دعوت شیرین ما را بپذیر و بیا.
هوش مصنوعی: زندگی در این جمع به مانند موجی در حال تلاطم است، و در هر جا، بادهای وجود دارد که به جشن و شادی میانجامد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر اشاره میکند که به جای دسته گلی که معمولاً به عنوان هدیه یا نشانهای از محبت تقدیم میشود، به طره و موی زیبای معشوق اشاره دارد. همچنین به جای اینکه محفل و دورهمیها به شگل معمولی تزیین شود، به زیبایی و لطافت بنفشه اشاره میکند. به طور کلی، شاعر زیبایی و ارزش واقعی را در وجود معشوق جستجو میکند.
هوش مصنوعی: ای ناامید، هزار جام خوشبختی را بنوش و به غریبت، صد پول و قدرت عطا کن.
هوش مصنوعی: در اینجا به تنوع عشق و زیبایی اشاره شده است که مانند داستان زلیخا و یوسف، جاذبهای عمیق دارد. اینجا فضایی پر از شادی و نشاط است که به روح نیرو و زندگی میبخشد و جشنی شاد را تداعی میکند.
هوش مصنوعی: گنجها و ثروتهای ارزشمند بهراحتی و بدون حساب و کتاب در اختیار مؤمنان و کافران قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: در دل شیرینیها و لذتها، جان هر فردی فریاد میزند که دیگر از شیرینی زنبور نجات یافتهام.
هوش مصنوعی: عاشقان و معشوقان به هم نزدیک شدهاند، آنها که در حال حاضر خردهای از ناز و آرایش خود را کنار گذاشتهاند و از قید و بندهای ظاهری رها شدهاند.
هوش مصنوعی: روز قیامت تمام رازها و داستانها آشکار میشود، به گونهای که نالههای کمصدا نیز میتواند مردهای را زنده کند.
هوش مصنوعی: ای استخوان پوسیده، دوباره سر بلند کن، هرچند که برای ماری به طعمه و غذای مورچه تبدیل شدهای.
هوش مصنوعی: از زحمت و تلاش خود دست برندار، ای امیر، و به مقام خود که چون لباس فرحبخش است، افتخار کن و پاداشی که شایستهٔ کارهایت است را به درستی دریافت کن.
هوش مصنوعی: بذار غصه و ناراحتی رو کنار بگذاری و به جای آن از نور و پاکی استفاده کنی، زیرا خوردن چیزی که خوب و سالم است بهتر از رزق بیکیفیت است.
هوش مصنوعی: شکوفههای زیبا و خوشرنگ شراب الهی شکفته شدهاند، پس بیایید به شکوفهها و تاثیر شادابکننده شراب انگوری توجه کنیم.
هوش مصنوعی: زیبایی حور به مراتب بیشتر از زیبایی بردگان بلغاری است و سرشت روح نوشیدن شراب، از لذت خوردن آشهای بلغاری بالاتر است.
هوش مصنوعی: یاد محبوبم به قدری عمیق و تأثیرگذار است که مانند اشکی در چشمانم نشسته و من همیشه در حال مراقبت از آن هستم.
هوش مصنوعی: دو چشم زیبا و دلربا از کمبود و تنگی خود هیچ خجالت و ننگی ندارند، مانند سیاحی که از این نقص و نافرمانی در جان خود احساس عذاب نمیکند.
هوش مصنوعی: به خودت ببال و تلاش کن که مثل یک درخت بزرگ شوی، زیرا که تو به عنوان یک دانه کوچک در دل یک زمین نیاز به پرورش و تحول داری. با عمل و تلاش، میتوانی به شکوفایی و رشد برسی و به هدفهایت دست یابی.
هوش مصنوعی: کی دیدهاست چنین روزی را که همهچیز را از شب و تاریکی نجات دهد؟
هوش مصنوعی: کرم گشاد یعنی نیکی و رحمت زیاد، مثل حضرت موسی که معجزهی ید بیضا را نشان داد. اکنون جهان مانند کوه طور شده است و دلها پر از نور و روشنایی است.
هوش مصنوعی: ای دل، هماکنون در مجلس روحها سکونت کن که رهبر و کدخدای ساکنان این مکان با آرامش و شکوه است.
هوش مصنوعی: در حالتی که مست و شاداب هستی، سعی کن در همان حال باقی بمانی. چون به یقین میگویم که خراب بودن، اساس زندگی درست و پایدار است.
هوش مصنوعی: در این باغ امروز، حالتی ناشی از خوشی و سرخوشی وجود دارد. اگر هزار شیشه را هم بشکنی، جایی برای نگرانی نیست و تو مسئولیتی نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: ساقی، زمانی که تو خاک را به دست میگیری، طلاهای سرخ هم به اندازه خاک پای تو بیارزش میشوند، حتی اگر تو صاحب بزرگی و مقام باشی.
هوش مصنوعی: اینجا به صدای سلامتی اشاره شده که در هر نقطهای که مشکلی وجود دارد، به گوش میرسد. توضیح داده شده که چگونه میتوان از حالتی که فرد بیمار یا رنجور است، به حالت زنده و خوشحال بازگشت.
هوش مصنوعی: من میدانم که شعر همانند جان، روح و زندگی را در خود دارد و این زیبایی حاصل بیان توست.
هوش مصنوعی: سخن مانند تیر است و زبان چون کمان، زبانی که میتواند به دور و دیری برود. افسوس از این فاصله و دوری.
هوش مصنوعی: برای درک و فهم عمیقتر مسائل و روابط زندگی، لازم است از عقل و منطق استفاده کنیم. اگر حجابها و موانع برطرف نشود و ما در دل خود اصلاحاتی انجام ندهیم، کافی است که فقط به کلمات و صداهای روزمره بسنده کنیم، بدون آنکه به عمق معنا توجه کنیم.
هوش مصنوعی: دلها در آن طرف، به زبانی غیر از زبان گفتار شنیده میشوند. این دلها نه متعلق به رومیهاست، نه به ترکها و نه به نشابوریها.
هوش مصنوعی: بیایید همراه موسی شویم تا همانطور که کلام خدا بر کوه طور نازل شد، ملاقاتی داشته باشیم.
هوش مصنوعی: دست من را گرفته و به سوی خود میکشد عشقی چنان که یک گرسنه به سمت غذایی خوشمزه میرود.
هوش مصنوعی: عشق چه زمانی از دست کسی رها شده است که دل من همواره در سیطره آن گرفتار باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سماک قدرا، افلاک قدر تا، توئی آنک
به تیغ قادر بیچون قضای مقدوری
دماغ چرخ که پر بادکبر سلطنت است
به پیش امر تو تن در دهد به مأموری
سواد طره توقیع تو بر آتش رشک
[...]
تو در کمند نیفتادهای و معذوری
از آن به قوت بازوی خویش مغروری
گر آن که خرمن من سوخت با تو پردازد
میسرت نشود عاشقی و مستوری
بهشت روی من آن لعبت پری رخسار
[...]
خوش است دردِ جداییّ و داغِ مهجوری
اگر وصال میسّر شود پس از دوری
سوادِ ملکِ وجودم خراب کرد فراق
خرابکرده عشق و امیدِ معموری
بدان امید که روزی به گوشِ دوست رسد
[...]
بدین صفت که تویی در زمانه، معذوری
اگر به صورت زیبای خویش مغروری
دلم چو آینه صورت پرست شد، چه کنم؟
به هر طرف که نظر می کنم تو منظوری
به بلبلان برسانید تا نفس نزنید
[...]
به دور چشم تو مستی خوش است و مخموری
ز روی پرده برافکن خلاف مستوری
چو نور روی من از عکس روی روشن توست
چو نیک مینگرم ناظری و منظوری
من آدمی نشنیدم چو تو پریچهره
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.