فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۲
بشد شاه و رای از منش دور کرد
به گفتار آن بیخرد سور کرد
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اورمزد نرسی » پادشاهی اورمزد نرسی
ورا موبدش نام شاپور کرد
بران شادمانی یکی سور کرد
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۱
چنان بد که خاقان یکی سور کرد
جهان را بران سور پر نور کرد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم
ز نزدیک خود ورقه اش دور کرد
دلش را به گفتار رنجورکرد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه
کی ما را ز یکدیگران دور کرد
دل ما دو بیچاره رنجور کرد
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۵ - رسیدن گرشاسب به جزیره قاقره
بدون هرکس از خرمی سور کرد
کز ایشان بدِ دشمنان دور کرد
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۵ - رفتن گرشاسب به جنگ فغفور و دیدن شگفتیها
سپهدار چون هفتهای سور کرد
از آن پس شد آهنگ فغفور کرد
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵ - سخن گفتن فرامرز با پیران برای مهمانداری و قبول کردن پیران و تورانیان و مهمانی کردن فرامرز، ایشان را
همان زود بانو زره دور کرد
چو خورشید آن خانه پر نور کرد
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۴ - رسیدن نامه نوشاد هندی به نزدیک شاه کیکاوس
جهانجوی چون مهر منشور کرد
چو ماه آن دو رخ سوی گنجور کرد
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۹ - آمدن کید،پیش فرامرز و بردن فرامرز را به شهر خویش
زدل کینه و درد و غم دور کرد
به پیش اندران پاک دستور کرد
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۴ - رفتن فرامرز به سوی باختر و پراکنده شدن لشکر ایرانیان در کشتی از یکدگر
سپاه و سپهبد ز هم دور کرد
دل و جان آن جمله رنجور کرد
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۲ - آمدن مضراب دیو به خیمه شهریار و بردن دلارام گوید
بسیج سفر گرد جمهور کرد
جهان را پر از فتنه و شور کرد
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۸ - جواب نامه نوشتن زال زر به نزد زواره گوید
چنین پاسخ نامه پور کرد
که مانا تو را دیو مزدور کرد
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۷ - زاده شدن کوش پیل دندان یا کوش پیلگون
دل خویش از آن مایه رنجور کرد
بزد تیغ، وز تن سرش دور کرد
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۰۶ - کوش پیل دندان، نوشانِ به مرد را به وزارت برمی گزیند
چو هر دو پدر را جهان دور کرد
پسر مر پسر را به دستور کرد
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۱۶ - گذشتن آتبین از دریا در شب و شکست دادن چینیان
از آن کامگاری یکی سور کرد
که رنج از دل سرکشان دور کرد