گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۰

 

چو از خون در و دشت آلوده شد

ز کشته به هر جای بر توده شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۷

 

چو از جنگ آن لشکر آسوده شد

بلشکر گه شاه پرموده شد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۸

 

چو از بار آهن برآسوده شد

خورش جست و می چند پیموده شد

فردوسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲۷ - آمدن فغفور به جنگ نریمان

 

ز بس جان که از مرگ پالوده شد

تنش سست و چنگال فرسوده شد

اسدی توسی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۱۸ - لشکرکشی آتبین به چین و گرفتن شهر خمدان

 

چو تیغ وی از تارک آلوده شد

سپه بر در شهر بر دوده شد

ایرانشان
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی فقر » بیان وادی فقر

 

هرک در دریای کل گم بوده شد

دایما گم بودهٔ آسوده شد

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » فی وصف حاله

 

دل که او مشغول این بیهوده شد

زوچه آید چون سخن فرسوده شد

عطار
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۴ - حکایت

 

کز شکیبایی دلم فرسوده شد

نقد عمرم در سر نابوده شد

حکیم نزاری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲۶

 

تا به خط از زلف کار دل فتاد آسوده شد

راهرو آسوده گردد راه چون پیموده شد

چهره خندان او تا در گلستان جلوه کرد

بلبلان را در نظر گل چهره نگشوده شد

صحبت زاهد مرا خاموش کرد از حرف عشق

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰

 

خویش را از دست دادم روی او بنموده شد

شد مرا نابوده بوده، بوده‌ام نابوده شد

هم تو راهی هم تو ره رو خویش را طی کن برس

آن رسد در حق که او از خویشتن آسوده شد

کام عمر آن یافت کاندر راه طاعت صرف کرد

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱

 

مرد آن باشد که چون او را رهی بنموده شد

در همان ساعت بیای همتش پیموده شد

مرد آن باشد که چشم و گوش و دست و پای او

جمله در راه خدا بهر خدا فرسوده شد

مرد آن باشد که دنیای دنی را چون شناخت

[...]

فیض کاشانی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۶۴ - حکایت مردی ظالم که عامل اهل بازار بود

 

ای بسی نابودنیها بوده شد

در پلیدیها بسی آلوده شد

ملا احمد نراقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۲۷- شخص شقاق و شیطنت شد به جهنم از جهان

 

شخص شقاق و شیطنت شد به جهنم از جهان

شکر خدا که زین قضا دولت دین فزوده شد

رسته شرک و شید و شک گشت کساد حبذا

شغل شقا تباه ماند امر نفاق روده شد

خیل عناد را به رخ شست فرو غبار غم

[...]

صفایی جندقی
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۹ - خرس و امرود

 

چو بینیش بر خاک ره سوده شد

زبانش به خیرات بگشوده شد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

حاصل ترکان و افغانان از او بدروده شد

هم به ملک شه هراه و قندهار افزوده شد

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode