تا به خط از زلف کار دل فتاد آسوده شد
راهرو آسوده گردد راه چون پیموده شد
چهره خندان او تا در گلستان جلوه کرد
بلبلان را در نظر گل چهره نگشوده شد
صحبت زاهد مرا خاموش کرد از حرف عشق
طوطی من لال ازین آیینه نزدوده شد
می کند روشن سواد مردم از نقش قدم
چون قلم پایی که در راه سخن فرسوده شد
بود خار پیرهن امید سرسبزی مرا
تخم من تا سوخت در زیرزمین آسوده شد
بی نظر بستن میسر نیست زین زندان نجات
فتح بابی هر که را شد زین درنگشوده شد
می تراود شکوه خونینم از تیغ زبان
گرچه دندانم زنعمت خوارگی فرسوده شد
در گشاد کار من هر کس سری در جیب برد
عقده ای دیگر به کار مشکلم افزوده شد
شمع را در خواب خواهد دید باد صبحدم
گر چنین خاکستر پروانه خواهد توده شد
خواب منزل رهنوردان را دلیل غفلت است
خواب بر من تلخ شد تا راه من پیموده شد
خجلت لب باز کردن پیش نیسان سهل نیست
آب روی من چو گوهر در صدف پالوده شد
اشک شادی زود می سازد مرا پاک از گناه
دامن تیغش به خون من اگر آلوده شد
غیرت مردانه من بر نتابد کاهلی
کارفرما گشت هر کاری به من فرموده شد
چون مگس طی شد به دست و پا زدن اوقات من
تا به شهد زندگی بال و پرم آلوده شد
می توان از جوش خون گل یکایک را شنید
گر به ظاهر ناله های زار من نشنوده شد
شد مخطط آستان او ز خط سرنوشت
بس که پیشانی به خاک آستانش سوده شد
سر نپیچیدم ز تیغ موج تا همچون حباب
چشم من بر روی دریای بقا بگشوده شد
صائب از فیض ندامت کار من بالا گرفت
شهپر توفیقم آخر دست بر هم سوده شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و تجربیات انسانی میپردازد. شاعر از آرامش حاصل از تلاشها و پیمودن راههای سخت صحبت میکند و به زیباییهای دنیا، مخصوصاً طبیعت، اشاره دارد. او به عشق و عواطف رمانتیک، همچنین به چالشهای زندگی، غفلت و ندامت نیز میپردازد. با تصویرسازیهای زیبا و استعارات گوناگون، شاعر حسرتها و آرزوهای خود را بیان کرده و به تأثیرات عشق و درد بر زندگی فردیاش میپردازد. در نهایت، او به جستجوی امید و رشد در میان سختیها اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه شرایط سخت میتواند به بیداری و درک عمیقتر منجر شود.
هوش مصنوعی: زمانی که از زیبایی و دلربایی زلف معشوق صحبت میشود، راهی که پیش روی مسافر است، هموار و راحت میشود، چون او برای رسیدن به هدف خود، مسیر را پیموده است.
هوش مصنوعی: وقتی چهره خندان او در گلستان ظاهر شد، بلبلان در نظر گل دیگر نتوانستند به خودشان بیایند و فرشته زیبایی را که در گل نهفته بود، مشاهده کنند.
هوش مصنوعی: سخنان زاهد مرا از صحبت درباره عشق بازداشت، مانند اینکه طوطیام از فرط تاریکی و کثیفی این آینه ناتوان شده است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آثار و نشانههای وجود انسانها در جامعه مانند رد پای آنهاست که نشاندهندهی فعالیتها و تأثیراتشان بر روی دیگران است. درست مانند قلمی که در نوشتن و بیان کلمات فرسوده میشود، اما همچنان اثر خود را بر جا میگذارد. این نماد به روشنی نشان میدهد که چگونه کلمات و اعمال انسانها میتوانند بر زندگی قضاوت و شناخت دیگران تأثیرگذار باشند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به ناکامی و غم ناشی از از دست دادن امیدها و آرزوها اشاره میکند. او به عنوان یک جوان پرامید، احساس میکند که آرزوهایش مانند خارهایی درون پیراهنش او را آزار میدهند. وقتی که امیدش به بار ننشست و در دشواریها و غمها دفن شد، دیگر احساس راحتی و آسایش میکند، گویی که دیگر نیازی به آن امیدهای سوخته ندارد.
هوش مصنوعی: نجات از این زندان بدون توجه و دقت ممکن نیست. برای هر کسی که در را به روی خود باز کند، راهی برای آزادی وجود دارد.
هوش مصنوعی: شکوه و ناراحتی من از دردهایی که زبانم به من میزند، به شدت احساس میشود. هرچند دندانهایم به خاطر نعمتهای زندگی ضعیف و آسیبپذیر شدهاند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به کمک من آمده و در کار من دخالت کرده، فقط مشکلاتم را بیشتر کرده و دردسرهایم را افزایش داده است.
هوش مصنوعی: در آرامش خواب، نسیم صبحگاهی شمع را مشاهده خواهد کرد، اگر اینگونه باشد، خاکستر پروانه نیز به تودهای تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: خوابیدن برای مسافران، نشانهای از غفلت و ناآگاهی است. من نیز به خاطر همین خواب، احساس تلخی میکنم تا زمانی که مسیر خود را طی کردهام.
هوش مصنوعی: شرمندهام که زبان به سخن باز کنم؛ این کار در برابر نیسان (پری) آسان نیست. آبرو و حرمت من مانند جواهری است که در صدف خالص شده است.
هوش مصنوعی: اشک شادی به سرعت من را از گناه پاک میکند، حتی اگر دامن این شادی به خون من آغشته شود.
هوش مصنوعی: غیرت و همت من اجازه نمیدهد که بیتوجهی رئیس را تحمل کنم، چون هر دستوری که به من داده شده انجام دادهام.
هوش مصنوعی: وقتی که برای رسیدن به لذتهای زندگی تلاش میکنم، مانند مگسی که در تلاش است تا به شهد برسد، وقت و انرژیام صرف میشود و در این فرآیند، خودم را به چیزهایی آلوده میکنم که شاید خوشایند نباشند.
هوش مصنوعی: اگرچه شاید صدای نالههای دلخراش من به گوش کسی نرسد، اما میتوان از درد و رنجی که در دل دارم، داستان هر یک از گلها را شنید.
هوش مصنوعی: به خاطر تقدس و بزرگی آستان او، سرنوشت باعث شد که افراد زیادی با سر و رو به خاک آنجا بیفتند و به او احترام بگذارند.
هوش مصنوعی: من از تیغ تند و تیز موجها دور نرفتم تا اینکه مانند یک حباب، چشم من در میان دریای ماندگاری باز شد.
هوش مصنوعی: من از رحمت و لطفی که داشتید، به اشتباهاتم پی بردم و حالا توانستهام به موفقیت برسم، ولی سرانجام دستم به هیچچیز نرسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خویش را از دست دادم روی او بنموده شد
شد مرا نابوده بوده، بودهام نابوده شد
هم تو راهی هم تو ره رو خویش را طی کن برس
آن رسد در حق که او از خویشتن آسوده شد
کام عمر آن یافت کاندر راه طاعت صرف کرد
[...]
حاصل ترکان و افغانان از او بدروده شد
هم به ملک شه هراه و قندهار افزوده شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.