امیر معزی » ترجیعات » شمارهٔ ۳
آفرین باد از فلک خورشید عدل وجود را
صدر دنیا احمدبن فضل بن محمود را
آفرین باد از فلک خورشید عدل و جود را
صدر دنیا احمدبن فضل بن محمود را
آفرین باد از فلک خورشید عدل وجود را
[...]
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده
چو برداری از رهگذر دود را
خورَد پشّهای مغزِ نمرود را
عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
او وزیر نیک بُد محمود را
بد شد از بی دولتی مسعود را
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴
ساقیا در نوش آور شیره عنقود را
در صبوح آور سبک مستان خواب آلود را
یک به یک در آب افکن جمله تر و خشک را
اندر آتش امتحان کن چوب را و عود را
سوی شورستان روان کن شاخی از آب حیات
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۷۸ - مجرم دانستن ایاز خود را درین شفاعتگری و عذر این جرم خواستن و در آن عذرگویی خود را مجرم دانستن و این شکستگی از شناخت و عظمت شاه خیزد کی أَنا أَعْلَمُکُمْ بِاللَّهِ وَ أَخْشیکُمْ لِللَّهِ وَ قالَ اللهُ تَعالی إِنَّما یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبادِهِ العُلَماءُ
من کی آرم رحم خلم آلود را
ره نمایم حلم علماندود را
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۴۱ - رفتن سام به دربار فغفور چین
به سر بر شده دود دل عود را
زده عود صد طعنه داوود را
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
گر بر در او سودمی رخسار گرد آلود را
آسوده خاطر کردمی این جان غم فرسود را
خاکی که نعلین تو سود از دیده دارم دوست تر
از مایه آری دوست تر دارند مردم سود را
سهل است اگر خال لبت سوزد به داغ غم دلم
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰
چند پنهان سوزم و پوشیده دارم دود را
دود بر آتش کجا پوشیده دارد عود را
ناله را گیرم که بربندم ره بیرون شدن
چون به جای خود نشانم اشک خون پالود را
تا شد او آرام دل یکدم نیارامیدهام
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
ساقی بیار باده و بنواز عود را
یک دم بلند کن نغمات سرود را
جامی بتشنگان حیات ابد رسان
هی بر زنید زاهد خشک حسود را
شیطان حسود و دشمن و رحمان امین جان
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۳۸ - اشارت به آنکه مقصود ازین مدحت ها مدحت شهریار کامگاریست خلدالله ملکه و سلطانه
گم مکن سر رشته مقصود را
مدح کم گو شاه ناموجود را
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳
اشک کواکب نگر چرخ غم اندود را
گریه فراوان بود خانهٔ پر دود را
صبر گوارا کند هرچه ترا ناخوش است
ساعتی از کف بنه آب گل آلود را
بینمکیهای دهر کار به جائی رساند
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹
چشمِ حیران ساخت رویش خطِ مُشکاندود را
آه ازین آتش که در زنجیر دارد دود را
غمزهٔ او میکند بیداد در ایامِ خط
زهر باشد بیشتر زنبورِ خاکآلود را
خالِ او در پردهٔ خط همچنان دل می برد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰
دل چِسان پیچد عنانِ آهِ دردآلود را؟
ز آتشِ سوزان عنانداری نیاید دود را
تشنگی در خواب ممکن نیست کم گردد ز آب
نیست سیرابی ز خون آن چشمِ خواب آلود را
از نصیحت خشکیِ سودا نگردد برطرف
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۸۷
نقش خیالش نبرد، گرد کدورت ز دل
صورت شادی چه سود، کاخ غم اندود را
چرخ درآشوب دهر، تابع سرچشمه است
نهر چه صافی دهد، آب گل آلود را؟
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵
می کنم در سینه پنهان آه درد آلود را
آتش ما در گره چون لاله دارد دود را
رونداده حسن شوخش خط مشک اندود را
با وجود آنکه لازم دارد آتش دود را
برگ برگ غنچه با صد ترزبانی گفته است
[...]