گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۷

 

بدو داد شنگل سپینود را

چو سرو سهی شمع بی‌دود را

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۴

 

جهاندار بگزید نستود را

جهان جوی بی‌تار و بی‌پود را

فردوسی
 

امیر معزی » ترجیعات » شمارهٔ ۳

 

آفرین باد از فلک خورشید عدل وجود را

صدر دنیا احمدبن فضل بن محمود را

آفرین باد از فلک خورشید عدل و جود را

صدر دنیا احمدبن فضل بن محمود را

آفرین باد از فلک خورشید عدل وجود را

[...]

امیر معزی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده

 

چو برداری از رهگذر دود را

خورَد پشّه‌ای مغزِ نمرود را

نظامی
 

عطار » بی‌سرنامه » بخش ۶

 

کی توانم کرد پنهان دود را

من نه زهر کاشته نمرود را

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

او وزیر نیک بُد محمود را

بد شد از بی دولتی مسعود را

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴

 

ساقیا در نوش آور شیره عنقود را

در صبوح آور سبک مستان خواب آلود را

یک به یک در آب افکن جمله تر و خشک را

اندر آتش امتحان کن چوب را و عود را

سوی شورستان روان کن شاخی از آب حیات

[...]

مولانا
 

حسینی » کنز الرموز » بخش ۱۲ - در بیان معرفت توحید

 

نفی کن اثبات هر موجود را

تا بدانی هستی معبود را

امیر حسینی هروی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

گر بر در او سودمی رخسار گرد آلود را

آسوده خاطر کردمی این جان غم فرسود را

خاکی که نعلین تو سود از دیده دارم دوست تر

از مایه آری دوست تر دارند مردم سود را

سهل است اگر خال لبت سوزد به داغ غم دلم

[...]

کمال خجندی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

چند پنهان سوزم و پوشیده دارم دود را

دود بر آتش کجا پوشیده دارد عود را

ناله را گیرم که بربندم ره بیرون شدن

چون به جای خود نشانم اشک خون پالود را

تا شد او آرام دل یکدم نیارامیده‌ام

[...]

ناصر بخارایی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

ساقی بیار باده و بنواز عود را

یک دم بلند کن نغمات سرود را

جامی بتشنگان حیات ابد رسان

هی بر زنید زاهد خشک حسود را

شیطان حسود و دشمن و رحمان امین جان

[...]

قاسم انوار
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۵ - در مدح مالک قاب و قوسین

 

از نفسش دور مکن جود را

نور شهادت بده این دود را

عرفی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳

 

اشک کواکب نگر چرخ غم اندود را

گریه فراوان بود خانهٔ پر دود را

صبر گوارا کند هرچه ترا ناخوش است

ساعتی از کف بنه آب گل آلود را

بی‌نمکی‌های دهر کار به جائی رساند

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹

 

چشمِ حیران ساخت رویش خطِ مُشک‌اندود را

آه ازین آتش که در زنجیر دارد دود را

غمزهٔ او می‌کند بیداد در ایامِ خط

زهر باشد بیشتر زنبورِ خاک‌آلود را

خالِ او در پردهٔ خط همچنان دل می برد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰

 

دل چِسان پیچد عنانِ آهِ دردآلود را؟

ز آتشِ سوزان عنانداری نیاید دود را

تشنگی در خواب ممکن نیست کم گردد ز آب

نیست سیرابی ز خون آن چشمِ خواب آلود را

از نصیحت خشکیِ سودا نگردد بر‌طرف

[...]

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

نقش خیالش نبرد، گرد کدورت ز دل

صورت شادی چه سود، کاخ غم اندود را

چرخ درآشوب دهر، تابع سرچشمه است

نهر چه صافی دهد، آب گل آلود را؟

طغرای مشهدی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

می کنم در سینه پنهان آه درد آلود را

آتش ما در گره چون لاله دارد دود را

رونداده حسن شوخش خط مشک اندود را

با وجود آنکه لازم دارد آتش دود را

برگ برگ غنچه با صد ترزبانی گفته است

[...]

جویای تبریزی
 
 
۱
۲