ای طلب چشمه امید ما
ذوق فروش غم جاوید ما
گنج طلب زیر قدم سوده ایم
وز طلب گنج نیاسوده ایم
هر نفسم چشمه گشای طلب
هر طلبم غالیه سای طلب
نیست ادب روی زره تافتن
ورنه که داند بتوره یافتن
ماعدم و ذات تو عین وجود
دست عدم کی در هستی گشود
از عدم آرایش ما کرده ای
گوهری از هیچ برآورده ای
نی غلط این نغمه نه آئین بود
نغمه زنی یأس برون بین بود
گرچه بزادیم ز بحر عدم
نسبت گنج از پی این است کم
نسبت این گنج به تعمیرماست
زیب ده این گهر بی بهاست
گر خزفی از تو شود نور یاب
خنده زند بر گهر آفتاب
این گهر از نور عطا بر فروز
برقع مستوره نسبت بسوز
برگ و بر باغ فتوحم بده
ضعف تن و قوت روحم بده
ضعف ، چه ضعفی که ز جسم نزار
سایه سیمرغ کنم آشکار
گر بضمیرم نهد اندیشه پای
باد گرانیم بجنبد ز جای
ور بفشارد، قدمی در دلم
گردد از آن تحت ثری منزلم
چون بضمیرم ، بپرد مرغ راز
از طیرانم ، نتوان داشت باز
مرغ سکون رم کند از دام من
شهپر جبریل شود کام من
جلوه بمعراج معانی کنم
درارنی چرب زبانی کنم
وصل توام روزن ایمان شود
هر سر مویم صمنستان شود
این زر اندوده بنه در گداز
سکه اصلیش بر افروز باز
تا نگرد چشم تماشای ما
اسم تو بر لوح مسمای ما
از ثمرات تو محمد، یکیست
وین ثمر از باغ توبل اندکیست
اندکی اما گل مقصود از اوست
هر دو جهان از نفسش مشکبوست
اندکی از میوه این بوستان
هست گلوگیر همه دوستان
وای که در باغ تو این مرغ دون
نغمه شایسته نریزد برون
کو پر جبریلی گلزار حال
تا بگشایم بهوای تو بال
میکده راز شود مشربم
نغمه مستانه گشاید لبم
باز شود قفل زبان بستگی
زمزمه سنجد لب شایستگی
رحمت خود بر دل عرفی گمار
کشمکش چرخ از او باز دار
شام اجل کز در جان بگذرد
از عدم آباد جهان بگذرد
از نفسش دور مکن جود را
نور شهادت بده این دود را
مژده گلزار مخلد بده
برگ ره از دین محمد بده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به جست و جوی امید و خواسته های عمیق خود میپردازد. او از طلب و آرزوهای خود صحبت میکند و به وجود گنجینههای درونی و زیباییهایی که در عالم ناکی و عدم وجود دارد، اشاره میکند. با بیان ارتباطی میان وجود و عدم، نشان میدهد که از عدم، زیباییها و گوهرهای روحی را به دست آورده است.
شاعر در ادامه به قدرت و نورانیتی که از خداوند دریافت کرده، اشاره میکند و به زیبایی و معنای زندگی میاندیشد. او از مراتب روحانی و معنوی خود سخن میگوید و طلب وصل به حقیقت و الهی را مطرح میکند. همچنین، عشق به پیامبر (محمد) و ثمرات آن را به عنوان بخشی از باغ معنوی زندگیاش معرفی میکند و در نهایت از خداوند رحمت و هدایت میطلبد.
هوش مصنوعی: ای آرزوی ما، چشمهی امید! ما در کنار غمهای همیشگیمان لذت میبریم.
هوش مصنوعی: ما ابتدا گنج را زیر پای خود قرار دادهایم و به دنبال آن هستیم، اما از جستجوی برای بهدست آوردن گنج خسته نشدهایم.
هوش مصنوعی: هر نفس من، شوقی جدید برای خواستههایم ایجاد میکند و هر خواستهام مانند عطر و بوی خوشی است که به دنبال آن میروم.
هوش مصنوعی: اگر ادب و احترام بر تن آدمی نباشد، به چه کسی میتوان به عنوان تکیهگاه اعتماد کرد؟
هوش مصنوعی: وجود من ناشی از وجود توست؛ انگار که عدم، زمانی میتواند در هستی تأثیر بگذارد که تو خود بخواهی.
هوش مصنوعی: تو از وجود خالی ما، جواهری ساختهای که از هیچ چیز به دست آمده است.
هوش مصنوعی: این نغمه و آواز، نه بر اساس مقررات و قواعد است، بلکه بر عکس، نغمهی یأس و ناامیدی را کنار بگذارید و به چیزهای مثبت توجه کنید.
هوش مصنوعی: اگرچه از نیستی به وجود آمدهایم، اما به خاطر دستیابی به گنجی ارزشمند است که برای ما مطلوب است.
هوش مصنوعی: این گنجی که داریم، به ما نسبت دارد و خود به خود ارزشمند است. این گوهر بیقیمت، زینتدهندهی زیبایی ماست.
هوش مصنوعی: اگر ظرفی از تو نور بگیرد، مانند خندهای بر روی سنگ قیمتی آفتاب میدرخشد.
هوش مصنوعی: این گوهر از نور بخشش درخشان است و به واسطهی پوشش پنهان و عمیق خود، به سوز و شوق درونی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: به من اجازه بده که درختان و گلها را در باغ ببینم، در حالی که جسمم ضعیف است و به من نیرو و قدرت روحی بده.
هوش مصنوعی: ناتوانی، چه ناتوانی که از جسم ضعیف خود سایهای از سیمرغ بسازم و آن را نمایان کنم.
هوش مصنوعی: اگر در ذهن من افکاری به وجود آید، سنگینی افکار باعث میشود که احساس بیقراری کنم و از جایم تکان بخورم.
هوش مصنوعی: اگر احساس محبتی در دل من بیدار شود، حتی اگر تحت فشار هم باشم، قدمی به سوی او برمیدارم و این احساس مرا از حالت غم و اندوه بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: وقتی که رازهای درونیام بیان شود، دیگر نمیتوانم مانند پرندهای که در قفس است، خود را محدود کنم.
هوش مصنوعی: مرغی که آرامش دارد، از بند من رهایی مییابد و به پرواز درمیآید، مانند جبریل که به بلندای آسمان میرود، خواستهام برآورده میشود.
هوش مصنوعی: من معانی عمیق را با زیبایی و جذابیت بیان میکنم و با زبانی شیوا و لطیف، آنها را به نمایش میگذارم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ارتباط و نزدیکی با تو باعث میشود هر بخشی از وجودم به نور ایمان و حقیقت روشن شود و به نوعی باعث شگفتی و تغییر در وجودم میگردد.
هوش مصنوعی: این طلا را در جایی بگذار و در کنار آن به سکه اصلیاش نور بیشتری ببخش.
هوش مصنوعی: تا وقتی که نگاه عاشقانهام به تو نیفتد، نام تو بر روی دلنوشتههای من نوشته نخواهد شد.
هوش مصنوعی: از دلنشینیها و خوبیهای تو محمد، یکی از آنها درختی است که فقط اندکی میوه از باغ تو به ما رسیده است.
هوش مصنوعی: مقصود از وجود او تنها کمی است، اما همین کم هم باعث عطرآگینی دنیا و آخرت است.
هوش مصنوعی: درختان این باغ میوهای دارند که برای همه دوستان خوشایند و جذاب است.
هوش مصنوعی: ای کاش در باغ تو این پرنده حقیر نتواند سرود دلنشینی را بخواند.
هوش مصنوعی: کجا میتوانم در دنیای سرسبز عشق تو پرندهای مانند جبرئیل پیدا کنم تا بتوانم با آزادی به سوی تو پرواز کنم؟
هوش مصنوعی: در میکده رازها فاش میشود و وقتی که من سرود مستانه را سر میزنم، لبانم به سخن درمیآید.
هوش مصنوعی: زبان ما از قفل سکوت آزاد میشود و طعمی از سخن شیرین و شایسته را ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: خداوند مهربانی خود را بر دل عرفی نازل کند تا تقلا و سختیهای زندگی از او دور شود.
هوش مصنوعی: شب مرگ که از در جان عبور میکند، جهان پر از وجود و زیبایی نیز از میان میرود.
هوش مصنوعی: نفس او را از بخشش دور نکن و نور شهادت را به این دودهی که به جا مانده، بده.
هوش مصنوعی: خوشخبر باش که باغ جاودانی به وجود آمده است و از طریق دین محمد، راهی به سوی آن پیدا کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.