فردوسی » شاهنامه » پادشاهی قباد چهل و سه سال بود » بخش ۲ - داستان مزدک با قباد
کسی کاو مرد جای و چیزش که راست؟
که شد کارجو بنده با شاه راست
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶۶ - خسر الدنیا و الآخرة ذلک هو الخسران المبین
که جهان زودسیر و بد مهر است
همه خاری ست اگر چهگلچهراست
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه
حلوا که طعام نوش بهر است
در هیضه خوری، به جای زهر است
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۶ - تمثیل آنکه هرکرا جوهر قابلیت معنی هست پاک سخن را بهتر از جواهر قیمتی داند و خودرا بنافرمانی از نظر پادشاهان معنی نیفکند
جوهر معنی من از مظهر است
در درون این صدف چون گوهر است
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
جوشش او این کتاب مظهر است
نور ذات او بمعنی جوهر است
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۴۳
انعام تو عام است و دلم بی بهر است
تریاک کزو هلاک خیزد زهر است
تو لقمهٔ باز در دم صعوه نهی
وآنگه گویی فرو بر آخر قهر است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۷ - در تفسیر این آیه که الست بربکم قالوا بلی و در شرح مراتبِ «بلی»ها
پیش این شهد و پیش آن زهر است
نزد این لطف و نزد آن قهر است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۰ - جواب
صفات حق تعالی لطف و قهر است
رخ و زلف بتان را زان دو بهر است
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۱۳ - در مذمت آنان که شرع را بهانه آزار مسلمانان سازند و کارهای باطل را در صورت حق بپردازند
میر بازار و شحنه شهر است
شرع ازو او ز شرع بی بهر است
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۷ - دیدن جوانی از ثقیف لیلی را در راه کعبه و عاشق شدن بر وی و نکاح کردن وی
شد خوش کش ازان حواله بهر است
غافل که در آن نهان چه زهر است
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۷ - مدح سلطان یعقوب
الهی بر فلک تا شمع مهر است
بجای سفره شمعش سپهر است
وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » در هجو کیدی (یاری) شاعر نما
چالاکتر از خران شهر است
این لوله خرک تمام دهر است
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۴ - در رفتن شیرین به کوه بیستون و گفتگوی او با فرهاد و بیان مقامات محبت
بگیریدش که این طرار دهر است
بگیریدش که این آشوب شهر است
عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۱۸
آنم که رعیت کمینم دهر است
تریاق زمانه با خلافم زهر است
عالم به ممالک جلالم شهر است
دریای محیط خندق آن شهر است
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۳۹ - ملاقات رام با سهیل وقت برگذشتن سهیل از آسمان به زمین
بر افلاکت مصاحب ماه و مهر است
ادیم فرش تو نطع سپهر است
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۱
که تا گردنده مینای سپهر است
به چرخ افتاده جام ماه ومهر است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۰ - محمود شبستری قدّس سرّه
صفات حق تعالی لطف و قهر است
رخ و زلف بتان را زان دو بهراست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۶ - نظامی گنجوی قُدِّسَ سِرُّه
حکم هر نیک و بد که در دهر است
زهر در نوش و نوش در زهر است
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۳ - تغییر زندان
محبس قصر بهتر از شهر است
که ز نور و نظافتش بهر است
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۹ - گفتار ششم عزیمت بهار به اصفهان و شرح آن
لیک لطفی که بدتر از قهر است
پادزهری که بدتر از زهر است