چو مژده یافت زان اقبال جمشید
سهیل آمد به استقبال خورشید
به ره شد رو به رو با رام، جسرت
قران کردند با هم دین و دولت
به منزل بردش از ره آن یگانه
فرود آورد م همان را به خانه
در آندم داشت جگ آن خیر فرجام
ثواب جگ شده همروزی رام
فراوان باز پرس حال او کرد
دعای او مبارک فال او کرد
به شکر آن زبان را رام بگشود
مناقبهای او بشمرد و بستود
که ای خاقانِ اور نگ الهی
مسلم بر تو ملک پادشاهی
سعادت میوهٔ نخل رضایت
اجابت بلبل باغ دعایت
زبانت شکر و جانت حق شناس است
جبینت سجدهٔ عین سپاس است
فلک بر تارکت ترکی کلاهست
به بحر آشامیت سوزش گواهست
ز عشق آن تشنگی دیدی سراپا
کزان شد قطره ای بر تا به دریا
الل باتاب را نابود کردی
زیان زاهدان را سود کردی
بر افلاکت مصاحب ماه و مهر است
ادیم فرش تو نطع سپهر است
چه آوردت بر ین کز دوربینی
ز اوج آسمان گشتی زمینی
جوابش داد پیر عزلت آیین
ز من بشنو که در ایام پیشین
به کوهستان خصومت داشت تا دیر
به دعوای بلندی بند با هیر
فزون شد هر یکی بر رغم دیگر
که در پوشند نور شمع خاور
نهان شد خور، شود آری همین رنگ
بسا کس پایمال پیل در جنگ
مرا بر مهر آمد مهربانی
بران پیلان نمودم پ یلبانی
به صلح آن دو کوه پیل پیکر
شدم دیوار رویین سکندر
به سرکوبی کوه از من مدد یافت
به سعی من چراغ آسمان تافت
به کار آفتاب گیتی افروز
بماندم بر زمین تا حال زان روز
مرا از عالم علوی به سفلی
چو ازملک است اخراجت به طفلی
نه اخراج تو عزل از پادشاهی است
درین سری ز اسرار الهی است
نه اصل آب گنگ از آسمانست
که از بهر نجات این جهانست
که راون بس که می کوشد به بیداد
زمین و آسمان آمد به فریاد
به خون نا حقش از بس که میل است
گذرگاهش ز خونها سیل سیل است
ز ظلم آن خاندان خواهد بر افتاد
بود مرگش به دست آدمیزاد
زوال دولت او هست نزدیک
بفهم این نکته، کاین رمزیست باریک
ترا از بهر آن کردند اخراج
نه معزولی ز بخت و تخت و سرتاج
شنید و ماند بر سر دست تعظیم
بسان طفل پ یش پیرِتعلیم
که ای هر حرف تو شاخی ز هر پند
سراپایت زبان بر پند چون بند
ز دست همتت باشد گر امداد
توان بر کند دیوان را ز بنیاد
به دلداری دگر دادش دلاسا
که کوشش از تو و امداد از ما
بسا روحانیان بر شکل میمون
کند امداد تو چون فال میمون
بسا زاهد چو من سوده جبین را
کزان فتنه بپردازی زمین را
ز ماهی زمین تا ماه گردون
جهان شد دشمنت را تشنۀ خون
کمان بشن پس در پیش بنهاد
ز دست اندر هم تیغی بدو داد
دو تا ترکش به دعوی داد پرتیر
که بودی ناوکش را چرخ نخ جیر
در آن منزل به مهمانیش خرسند
بیاسود آن هژبر بیشه یک چند
فراوان بود شهد و میوه در دشت
به خاطرخواه خود می کر د گلگشت
چورخصت ازسهیل و زاهدان خواست
برای بودن او هم نشان خواست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، به استقبال جمشید، شخصیت بزرگی در تاریخ افسانهای ایران، سهیل میآید. جمشید به منزل میرود و با رام جسرت ملاقات میکند که به او خیر و برکت میآورد. گفتگوهایی درباره سعادت، دعای خوب و شاهی جمشید صورت میگیرد. جمشید به قدرت و مقام خود اشاره میکند و از تعبیرهای مثبت درباره خود و کمکهایش به جهان سخن میگوید. این شعر به توصیف دوران طلایی و قدرت جمشید میپردازد و بر عزم و اراده او در ایجاد صلح و دوستی میان ملتها تأکید دارد. همچنین، رابطه قوی او با خداوند و دعای او برای نجات انسانها مورد اشاره قرار میگیرد. در نهایت، جمشید با امید و شکرگزاری به کیهان و زندگی خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که جمشید از خوشبختی و سعادت خود مطلع شد، ستارهی سهیل به استقبال خورشید آمد.
هوش مصنوعی: در مسیر، با یک رفیق یا همراه مواجه شدم که با هم به گفتگو و تبادل نظر دربارهی ایمان و حکومت پرداختیم.
هوش مصنوعی: او را از راه به منزلش برد و به خانهاش وارد کرد.
هوش مصنوعی: در آن زمان، آن خوبی باقبول نیکو و پاداش، روزهای خوشی را برای همه فراهم کرده بود.
هوش مصنوعی: او بسیار از حال شخصی پرسید و برایش دعا کرد و آن دعا را نشانه خوبی دانست.
هوش مصنوعی: به خاطر نعمت زبان، توانستم ویژگیها و فضایل او را بشمارم و ستایش کنم.
هوش مصنوعی: ای حاکم بزرگ، که تو را به عنوان فرمانروای حقیقی میشناسند و ملک پادشاهی بر تو مقدر شده است.
هوش مصنوعی: سعادت مانند میوهای است که از درخت رضایت میروید و درخواستهای دلنشین تو مانند آواز بلبل در باغ، باعث به بار نشستن این خوشبختی میشود.
هوش مصنوعی: زبان تو مانند شکر شیرین است و جان تو قدرشناس و سپاسگزار. پیشانیات نشانهی سجده و ادب تو در برابر زندگی و نعمتهایی است که داری.
هوش مصنوعی: آسمان بر سر تو به مانند کلاه است و دریاهایی که مینوشی، نشانهای از سوزش درون توست.
هوش مصنوعی: از عشق، آنقدر تشنه شدهای که حتی یک قطره هم نمیخواهی، چون همواره به دنبال دریا هستی.
هوش مصنوعی: تو با نابود کردن لذتهای دنیا، زیان زاهدان را به سود تبدیل کردی.
هوش مصنوعی: در آسمان، همرا با نور ماه و خورشید، تو در بستر زمین همچون فرشی از زیبایی و شکوه هستی.
هوش مصنوعی: چه چیزی تو را به سمت زمین کشانده است که از دوربین آسمانی، به جایگاه خود در زمین آمدهای؟
هوش مصنوعی: پیر حکایتی از گذشته را روایت میکند و به من میگوید که باید از تجربههای او درس بگیرم.
هوش مصنوعی: او مدتها با کوهستان دشمنی داشت و تا دیری درگیر نزاعی بلند و سخت با هیر بود.
هوش مصنوعی: هر یک از آنها بر دیگری افزوده شده، به رغم این که نور شمع صبحگاهی را میپوشانند.
هوش مصنوعی: خورشید غروب کرد و این رنگی که ایجاد شده، ممکن است برای برخی افراد نادیده گرفته شود و زیر پای فیلها در جنگ له شود.
هوش مصنوعی: دوست داشتن به من روی آورده است و من از احساسات خود برای محبت به دیگران استفاده کردهام.
هوش مصنوعی: من برای آشتی و صلح مانند دو کوه بزرگ و تنومند شدم و تبدیل به دیواری استوار و محکم شدم.
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش من، کوه را شکست داد و تلاش من باعث شد که نور آسمان درخشش پیدا کند.
هوش مصنوعی: در برابر نور خورشید که دنیا را روشن میکند، من در زمین ایستادهام و از آن روز به بعد هنوز در این حالت باقی ماندهام.
هوش مصنوعی: من را از عالم بلند و معنوی به دنیای پایین و مادی مانند این است که تو را از مقام سلطنت به وضعیتی کودکانه برگردانند.
هوش مصنوعی: اینکه تو از مقام خود کنار گذاشته شدهای، به معنای از دست دادن سلطنت نیست؛ این موضوع به یکی از رازهای الهی مربوط میشود.
هوش مصنوعی: آب گنگ به خاطر نجات این دنیا از آسمان نمیبارد و نمیآید.
هوش مصنوعی: کسی که به شدت تلاش میکند در برابر ظلم و بیعدالتی، سرنوشت زمین و آسمان به یاری او میآید.
هوش مصنوعی: این فرد به اندازهای میل و اشتیاق دارد که خونها به ناحق از او ریخته میشود و راه او به قدری پر از خشونت و خونریزی شده است که همچون سیلابی جاری است.
هوش مصنوعی: در نتیجه ظلم و ستم آن خاندان، سرنوشت شان به مرگ خواهد انجامید که این مرگ نتیجه اعمال خودشان و به دست انسانهاست.
هوش مصنوعی: دولت او در حال سقوط است و این نکته را به خوبی درک کن، زیرا این یک راز ظریف است.
هوش مصنوعی: تو را از این پایینرفتن به خاطر آن کردند که تو را از مقام و رتبهات کنار زدهاند، نه اینکه لایق این حرفها نباشی.
هوش مصنوعی: او به خوبی گوش داد و با احترام، مانند کودکی که در برابر معلم خود ایستاده است، درنگ کرد.
هوش مصنوعی: ای تو، هر کلمهات مانند شاخهای است و هر نصیحتی که داری، تمام وجودت را پر کرده است. زبانت مانند بندهایی است که بر روی نصیحتها بسته شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر همت و ارادهات قوی باشد، میتوانی به شکلی موثر به دیگران کمک کنی و مشکلات بزرگ را از ریشه برطرف کنی.
هوش مصنوعی: خوشحالی و دلگرمی دیگران را به او هدیه کن، زیرا تلاش و کوشش بر عهدهی توست و یاری و کمک بر عهدهی ماست.
هوش مصنوعی: بسیاری از روحانیان به ظاهری همچون میمون کمک میکنند، درست همانطور که فالگیری به شکل میمون نگاه میکند.
هوش مصنوعی: بسیاری از عابدان و زاهدان مانند من، به خاطر این که از فتنهها و مشکلات دوری کنند، تصمیم میگیرند که زمین و دنیا را ترک کنند.
هوش مصنوعی: از زمین تا آسمان، دشمن تو عطش خونریزی دارد.
هوش مصنوعی: کمان را به جلو آورد و سپس از دستش، تیغی به او داد.
هوش مصنوعی: دو تیر به دعوا پرتاپ شد که نشاندهندهی قدرت تیرانداز است و به نوعی نمایانگر این است که تیر شکارچی، گویای مهارت او در کارش است. در اینجا اشاره به این است که هر کس توانایی و مهارت خاص خود را دارد و در مواجهه با چالشها میتواند به خوبی از آنها استفاده کند.
هوش مصنوعی: در آن خانه، خرسند از مهماننوازی، شیر جنگل مدتی استراحت کرده است.
هوش مصنوعی: در دشت، میوه و شهد فراوان بود و به خاطر محبوبش، گلابی گل میچید.
هوش مصنوعی: چون از ستاره سهیل و زاهدان اجازه گرفت، برای نشان دادن وجود خود نیز نشانی خواست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.