گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

ستنبه دیو مهر آمد به جنگش

بزد بر دلش زهر آلوده چنگش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰ - شنیدست از کسی کز سنگ سیم آید همی بیرون

 

به چشم عاشقان آید سرین گرد گلرنگش

زهی خفتنگه نرمش زهی خارشگه تنگش

صفات . . . ن آن کودک چه گویم خود، که آن کودک

همه . . . نست و . . . ن و . . . ن ز پایش تا شتا لنگش

ندانم تا چه خواهد شد به سال بیست کاندر ده

[...]

سوزنی سمرقندی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸

 

چو به خنده بازیابم اثر دهان تنگش

صدف گهر نماید شکر عقیق رنگش

بکنند رخ به ناخن بگزند لب به دندان

همه ساحران بابل ز دو چشم شوخ و شنگش

اگر از قیاس جان را جگر آهنین نبودی

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۵ - عشرت خسرو در مرغزار و سیاست هرمز

 

شب از درویش بستد جای تنگش

به نامحرم رسید آواز چنگش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۷ - رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانهٔ شکار

 

خدنگی رُسته از زین خدنگش

که شمشاد آب گشت از آب و رنگش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را

 

به دریا ماند موج نیل رنگش

که در دل بود هم در هم نهنگش

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۴ - مصاف کردن نوفل بار دوم

 

تا باز رهم ز نام و ننگش

آزاد شوم ز صلح و جنگش

نظامی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

آیینه بیار است خط چون زنگش

دل گشت فراخ از دهان تنگش

نقش از پری و رنگ ز گل بر بودست

خورشید منقش و مه گلرنگش

سید حسن غزنوی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۰۷

 

ای زلف توی که با همه نیرنگش

می بوسه دهی بر آن لب می رنگش

آن غمزۀ او نه بس حریفست، مکن

بازی فراخ با دهان تنگش

کمال‌الدین اسماعیل
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰

 

بکشم به ناز روزی سر زلف مشک رنگش

ندهم ز دست این بار، اگر آورم به چنگش

سر زلف او بگیرم، لب لعل او ببوسم

به مراد، اگر نترسم ز دو چشم شوخ شنگش

سخن دهان تنگش بود ار چه خوش، ولیکن

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱

 

نرسد به هر زبانی سخن دهان تنگش

نه به هر کسی نماید رخ خوب لاله رنگش

لب لعل او نبوسد، به مراد، جز لب او

رخ خوب او نبیند به جز از دو چشم شنگش

لب من رسیدی آخر ز لبش به کام روزی

[...]

عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۰

 

آن مطرب ما خوشست و چنگش

دیوانه شود دل از ترنگش

چون چنگ زند یکی تو بنگر

کز لطف چگونه گشت رنگش

گر تنگ آیی ز زندگانی

[...]

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷

 

دلم را برد زلف مشک رنگش

چه چاره تابرون آرم ز چنگش

بوده تیره شبان دلگیراز آن روی

دلم بگرفت زلف تیره رنگش

به ناخن گررگ جانم زند دوست

[...]

مجد همگر
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

نبود خلاص ما را ز دو چشم شوخ شنگش

که چو در کرشمه آید گذرد ز جان خدنگش

هوس شکار دارد منم از جهان و جانی

وگرم هزار باشد نبرم یکی ز چنگش

همه را خیال بودی که مگر دهن ندارد

[...]

همام تبریزی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸

 

شبی از مجلس مستان برآمد ناله چنگش

رسد از غایت تیزی بگوش زهره آهنگش

چو بشنودم سماع او، نگردد کم نخواهد شد

ز چشمم ژاله اشک و ز گوشم ناله چنگش

چگونه گلستان گوید کسی آن دلستانی را

[...]

سیف فرغانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۵

 

به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش

خوشا می کز لب ساقیست رنگش

چو ساغر رفته بود از دست مطرب

به صد تصنیف آوردم به چنگش

چه بیم از محتسب بیمم ز شیشه است

[...]

کمال خجندی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴ - در ستایش حضرت پیغمبر«ص»

 

که گرنه بر شکم می‌بست سنگش

ندیدی کس به دیگر جا درنگش

وحشی بافقی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode