خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱
برخیز بتا بیا ز بهر دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم
زآن پیش که کوزهها کنند از گل ما
خیام » رباعیات خیام به پژوهش سیدعلی میرافضلی » رباعیات محتمل » شمارهٔ ۲
چندان لگدِ تجربه زد بر گِل ما
گردون که بشُد گَردِ حدوث از دل ما
ترسنده از آنم که ز ما منزل ما
خالی شود و حل نشود مشکل ما
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۶۸ - در مناجات گوید
تو ببخشای بر گِل و دل ما
که بکاهد غم دل از گِل ما
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۴۴
دردا که ز خواب بس دل غافل ما
تا موی سپید شد سیه شد دل ما
دردا و دریغا که به جز درد و دریغ
حاصل نامد ز عمر بیحاصل ما
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۴ - در آنچه شریعت و حقیقت مراد یکی است
یدالله است اندر چنگل ما
نظر کن شیخ اینجا مشکل ما
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۱ - سؤال کردن مرید از پیر در حقایق فرماید
زهی دیدار جانان در دل ما
نظر کن جمله جانان حاصل ما
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه
زهی دیدار جانان حاصل ما
از این عین کتاب اندر دل ما
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۷۵ - الحقیقة
از کوی و مکان گذشت آب و گل ما
وز وصف و بیان گذشت حال دل ما
ما را زقبول و [ردّ کس] باکی نیست
چون دلبر ما همره و هم منزل ما
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۷
تا بر سر کوی عشق شد منزل ما
فریاد برآمد از نهاد دل ما
در جستن خاک عشق از بس که شدیم
خون شد دل ما و حل نشد مشکل ما
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۰ - در بیان موعظه و معرفت گفتن ولد در خدمت شیخ صلاح الدین عظم الله ذکره و فرمودن او که خواهم که تو نمانی تا از تو موعظه و معرفت من گویم که در عالم وحدت دوی نمیگنجد و مثل آوردن
عالم وحدت است منزل ما
دو نگنجد درونۀ دل ما
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹
ای سراپرده سلطان خیالت دل ما
کرده درد و غم تو خانه در آب و گل ما
سر به فردوس نیاریم چو زلف تو فرود
تا به خاک سر کوی تو بود منزل ما
مشکل ما دهن تست که هست آن یا نیست
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵
کسی که مهر رخت را سرشت با گل ما
هم او نهاد مگر داغ عشق بر دل ما
به روز حشر که خاکم به مهر بشکافند
به بوی عشق تو پیدا شود مفاصل ما
به طعنه جان طلبیدی ندارم از تو دریغ
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
نشست بار فراقی چو کوه بر دل ما
به وصل خویش مگر حل کنی تو مشکل ما
به درد عشق رخت ای نگار سنگین دل
بگو چه شد بجز از خون دیده حاصل ما
غم فراق و دل ریش و سینه ی پردرد
[...]
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۴
به نور غیب روشن شد دل ما
منور شد به نورش منزل ما
تجلی کرد بر ما حضرت او
چه خوش لطفی که آمد حاصل ما
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۲
به نور غیب روشن شد دل ما
منوّر شد به نورش منزل ما
تجلّی کرد بر ما حضرت او
چه خوش لطفی که آمد حاصل ما
شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۵
ای جمله جهان در رخ جانبخش تو پیدا
وی روی تو در آینۀ کَون هویدا
تا شاهد حسن تو در آیینه نظر کرد
عکس رخ خود دید، دید شد واله و شیدا
هر لحظه رخت داد جمال رخ خودرا
[...]
شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۷
بهدست خویش چهل صبح بامداد الست
ندید تخم گلی تا نکشت در گل ما
چه ماه بود که از آسمان فرود آمد
نشست خوش متمکن به برج منزل ما
ملک که بود که افتاد در چه بابل
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۳
بیاکه تا ز تو ای مه تهیست منزل ما
چراغ و مشعله ندهد فروغ محفل ما
چه سود روی عبادت به کعبه آوردن
چونیست قبله روی تو در مقابل ما
اجل چو محمل ما بندد از جهان باشد
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹
خار غم بیخ فرو برده در آب و گل ما
غنچه کم خاسته زین خار چو پر خون دل ما
بس که در راه تو ای کعبه جان گریانیم
بر سر آب چو کشتیست روان محمل ما
شب برد ناله ما خواب رفیقان سفر
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶
غیر خوناب نیابند به جان و دل ما
گوییا عشق به خون کرد مخمر گل ما
از ره عشق گذشتن نشد ای پیر طریق
تا که شد کوی خرابات مغان منزل ما
مشکل ما همه باشد ز خمار ای ساقی
[...]