ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۲۷
از ساحت دل غبار کثرت رفتن
به زانکه به هرزه دُرّ وحدت سفتن
مغرور سخن مشو که توحید خدا
واحد دیدن بود نه واحد گفتن
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۲۸
عشق آن صفتی نیست که بتوان گفتن
وین دُرّ به سر الماس نشاید سفتن
سوداست که میپزیم والله که عشق
بکر آمد و بکر هم بخواهد رفتن
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱ - ابیات پراکنده از رباعیات
اشتربان را سرد نباید گفتن
او را چو خوشست غریبی و شب رفتن
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
همی بایدش درد دل نهفتن
نیارد راز خود با کس بگفتن
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
نبایستم ترا آن زشت گفتن
نهانت را ببایستم نهفتن
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
که دل دارد کنامش را شکفتن؟
که یارد بچگانش را گرفتن؟
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۶ - پاسخ فرستادن ویرو پیش موبد
سخنها کان مرا بایست گفتن
به نام خویش و نام تو نهفتن
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
گناهِ بوده بر مردم نهفتن
بسی نیکوتر از نابوده گفتن
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان
چو شاهت راز ما فرمود گفتن
ز دیگر کس چرا باید نهفتن
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۵ - پاسخ دادن ویس رامین را
به خواهش باد را نتوان گرفتن
فروغ خور به گل نتوان نهفتن
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۸ - آگاه شدن موبد از گنج بردن رامین با ویس
نیارست ایچ کس او را بگفتن
همه کس رای دید آن را نهفتن
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مسمط در مدح شاه ابوالخلیل جعفر
جهان او داند از خصمان گرفتن
دل افروز آمدن پیروز رفتن
از او نارد دل خصمان شگفتن
وزو گیرد گل دولت شکفتن
دل دشمن بتیر درد سفتن
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۵
با کس غم تو بیش نخواهم گفتم
وین در دو دیده هم نخواهم سفتن
مهر تو ز دل پاک بخواهم رفتن
بر بستر صبر خوش بخواهم خفتن
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۹
از چشم من ار سرشک بتوان رفتن
بس در گرانمایه که بتوان سفتن
ور بی تو بود هیچ به نتوان خفتن
کاری باشد چنانکه نتوان گفتن
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۲۱ - ستایش امیرالمؤمنین عمر الفاروق رضی اللّٰه عنه
شاهد حق روانش در خفتن
نایب حق زبانش در گفتن
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۴۸ - التّمثیل فی نظرالسّوء واحوال الدّنیا
می نداند که اوست در رفتن
ساحل آسوده است از آشفتن
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الرّابع: فی صفة العقل واحواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده » بخش ۱۱ - در آفرینش جهان
در سخن دُر ببایدت سفتن
ورنه گُنگی به از سخن گفتن
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴۸ - در مدح شیخالامام جمالالدّین ابونصر احمدبن محمّدبن سلیمان الصغانی
شد حرام از برای دُر سفتن
جز ورا برملا سخن گفتن
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۵
آیا گهر وصل تو یارم سفتن
راه تو امیدوار یارم رفتن
میروشن و حجره خالی و موسم گل
ای گلبن نو شکفته یارم گفتن
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۶۸
اشتربانرا سرد نباید گفتن
او را چو خوش است غریبی و شب رفتن