گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

از ساحت دل غبار کثرت رفتن

به زانکه به هرزه در وحدت سفتن

مغرور سخن مشو که توحید خدا

واحد دیدن بود نه واحد گفتن

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ابوسعید ابوالخیر
مسعود سعد سلمان

از چشم من ار سرشک بتوان رفتن

بس در گرانمایه که بتوان سفتن

ور بی تو بود هیچ به نتوان خفتن

کاری باشد چنانکه نتوان گفتن

انوری

آیا گهر وصل تو یارم سفتن

راه تو امیدوار یارم رفتن

می‌روشن و حجره خالی و موسم گل

ای گلبن نو شکفته یارم گفتن

سعدی

من خاک درش به دیده خواهم رفتن

ای خصم بگوی هرچه خواهی گفتن

چون پای مگس که در عسل سخت شود

چندانکه برانی نتواند رفتن

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه