عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۸ - سخن گفتن پسر با پدر در عین دریای طریقت و اعیان بهرنوع
کسی هرگز وجود خویش گشتست
چگویم چونکه این سرّی درشتست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۵ - در جواب گفتن پسر پیر دانا را و اسرار گفتن فرماید
بسی سالست تا بسیار گشتست
که مردم زادگان بسیار کشتست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۳ - در روی گردانیدن از شیطان و فرمان ناکردن او فرماید
همه طبعت حواس ناخوش تست
همه کِبرت بدوزخ آتش تست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۸ - در حق بینی و آداب بجای آوردن فرماید
درون جان تو باغ بهشتست
که عین طینت تو حق سرشتست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۵ - در خطاب کردن شیخ توبه و تمثیل و حقیقت کل فرماید
حقیقت آن جهان دید بهشتست
که اینجامسکن ابلیس زشتست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۲ - در آگاهی دادن دل در عین منزل و او از آن عاشق بودن فرماید
ز جان بگذر که جان از تو گذشتست
حقیقت سیر اشیا در نوشتست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۳ - در نشانی دادن جوهر حقیقت فرماید
ترا اینجا اگر رازت بهشتست
بنزد عاشقان دانم که زشتست
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰
هرگز پر طاووس کسی گفت که زشتست؟
یا دیو کسی گفت که رضوان بهشتست؟
نیکی و بدی در گهر خلق سرشتست
از نامه نخوانند مگر آنچه نوشتست
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۵ - غزل سرائی باربد از زبان خسرو
بهشت و بوستان بیدوست زشتست
به روی دوستان زندان بهشتست
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۰ - عزیمت دوستان جانی سوی مجنون، و او را از دیو لاخ کوه، به افسون، در حلقهٔ مردمان در آوردن، و سایه گرفتن آواز درختان سایهدار، و چون باد سوی باغ دویدن، و آهنگ مرغان باغ کردن، و با بلبل گلبانگ زدن
پیرایهٔ من اگر چه زشتست
چون خوی گرفتهام، بهشتست
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۱ - دل دادن مجنون، سگی را که در کوی دلدار دیده بود، و بازوی خون را طوق گردن او ساختن، و تن استخوان شده را گزند دهان و مزد دندان او کردن و به زبان چربش نواختن
کاین پا که به شهر و کوی گشتست
پیش در یار من گذشتست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲
آن ترک پری چهره، که مانند فرشتست
یارب، گل پاکش ز چه ترکیب سرشتست؟
انصاف توان داد که: با لطف وجودش
بنیاد وجود دگران از گل و خشتست
زین بیش مده وعده به فردای بهشتم
[...]
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۳۲ - در تحقیق صراط
صراطت گرچه ره سوی بهشتست
ولی دوزخ به زیرش سخت زشتست
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲
مرا گویی که عشقت سر نبشتست
که خاکم را به مهر تو سرشتست
نروید در دلم جز بیخ مهرت
که تخم مهر رویت زود کشتست
چو روی او ندیدم هیچ چهری
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۸
دیده باشی برای دفع گزند
صورتی خوش که بر سر خشتست
شکل ناکس همان صفت دارد
صورتی خوب و معنیی زشتست
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۴۳ - ماتمداری شمع برای پروانه و جان بجانان سپردن
زلال عشق کز کوثر گذشتست
زماتر دامنان آلوده گشتست
هلالی جغتایی » صفات العاشقین » بخش ۵۰ - در صفت این کتاب و خاتمه این خطاب گوید
چه جای بوستان؟ باغ بهشتست
ریاحینش همه عنبر سرشتست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹
این نخل که از چشمه جان رسته که کشتست؟
وین خط که دهد یاد ز معجز که نوشتست؟
ما فتنه ز مشاطه حسنیم نه از عشق
زنار مغان رشته خط و زلف که رشتست؟
جز از اثر دهشت ما وحشت ما نیست
[...]