مرا گویی که عشقت سر نبشتست
که خاکم را به مهر تو سرشتست
نروید در دلم جز بیخ مهرت
که تخم مهر رویت زود کشتست
چو روی او ندیدم هیچ چهری
بنی آدم نباشد او فرشتست
چه بودی گر چنین بدخو نبودی
نگار خوب رو را این سرشتست
فرو برده به خون دیده ام دست
نگویی ای دلارامم که زشتست؟
سرانگشتان دلبندم همانا
به خو ناب دل عشّاق رشتست
به ساعدهای سیمین تا دگر بار
کدامین عاشق بیچاره کشتست
مخور غم در جهان خوش باش حالی
بسا گلبوی ماه آسا که خشتست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و احساسات عمیق عاشق نسبت به معشوقش است. شاعر میگوید که عشقش به معشوقش در سرنوشتش نوشته شده و وجود او را به زیبایی توصیف میکند. او احساس میکند که تنها در دلش عشقی برای معشوق وجود دارد و هیچ چیز دیگری نمیتواند در آنجا رشد کند. در حالی که معشوق را فرشتهای زیبا میداند، شاعر از ستمی که نسبت به خودش شده ناراحت است و به اشاره به زحمات و دردهای عاشقانهاش، تاکید میکند که عشق او حقیقی و عمیق است. در انتها، شاعر توصیه میکند که نباید غمگین بود و باید در زندگی خوشحال بود، چرا که ممکن است زیباییهای زیادی وجود داشته باشد که نادیده گرفته شوند.
هوش مصنوعی: تو میگویی عشق تو مقدر شده است، زیرا محبت تو در وجود من به شکل خاکی گنجانده شده است.
هوش مصنوعی: در دل من به جز ریشه عشق تو هیچ چیز دیگری نمیروید، زیرا دانه محبت چهرهات بهسرعت جوانه زده است.
هوش مصنوعی: وقتی که چهره او را ندیدم، هیچ انسانی را نمیتوانستم ببینم؛ او همچون فرشتهای است.
هوش مصنوعی: اگر چنین بدخلق و بدسلوک نبودید، آیا میتوانستید به این زیبایی و دلنشینی باشید؟
هوش مصنوعی: در اینجا فردی به معشوقش میگوید که آیا نمیدانی چقدر دلم برایت تنگ شده و عواطف و احساسات من به حدی شدید است که میتواند مانند خون، مرا در خود غرق کند؟ آیا نمیبینی که این فاصله و جدایی چقدر برای قلبم سخت و زشت است؟
هوش مصنوعی: انگشتان محبوبم به راستی همچون دل عاشقان در حال رشت و نمو هستند.
هوش مصنوعی: به بازوهای نقرهای تو، کدام عاشق بیچاره دوباره جان خود را از دست داده است؟
هوش مصنوعی: در زندگی به جای غم و ناراحتی، شاد باش. خیلیها مثل گلهای زیبای ماه آسا در این دنیا وجود دارند که به نظر میرسد تمام زیباییها را ارائه میدهند، اما در حقیقت، ممکن است همچون خشتهای سخت و بیروح باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گهی گفتی که این باغِ بهشتست؛
که یَزدانْشْ ز نورِ خود سرشتهست.
بنام ایزد جهان همچون بهشتست
که خرم موسم اردیبهشتست
زمین از سبزه گوئی آسمانست
درخت از جامه پنداری فرشتست
بصحرا شو تماشا را سوی باغ
[...]
وجودت با عدم درهم سرشتست
که این یک دوزخ و آن یک بهشتست
بهشت و بوستان بیدوست زشتست
به روی دوستان زندان بهشتست
مرا تا خار دامن گیر گشتست
گل اندر خاطرم کمتر گذشتست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.