گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

گهی گفتی که این باغِ بهشت‌ست؛

که یَزدانْشْ ز نورِ خود سرشته‌ست.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان

 

زمین مرو پنداری بهشتست

خدایش ز افرین خود سرشته‌ست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

جوانی ایزد از مینو سرشته‌ست

مرو را بوی چون بوی بهشتست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

به چین اندر به سنگی برنبشته‌ست

که دوزخ عاشقان را چون بهشتست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد

 

خراسانی که چون خرم بهشتست

ترا ایزد ز حاک او سرشته‌ست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى

 

مرا بر سر مزن کم کار زشتست

قصا بر من مگر چونین نبشته‌ست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

کسی کاو را وفا با جان سرشته‌ست

به برف اندر بِکُشتن سخت زشتست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

بنام ایزد جهان همچون بهشتست

که خرم موسم اردیبهشتست

زمین از سبزه گوئی آسمانست

درخت از جامه پنداری فرشتست

بصحرا شو تماشا را سوی باغ

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۱ - در مدح رکن الدین

 

باغ کنایت ز روضه های بهشتست

شاخ حکایت ز جامه های فرشتست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۴) حکایت لقمۀ حلال

 

وجودت با عدم درهم سرشتست

که این یک دوزخ و آن یک بهشتست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۴) حکایت دیوانه‌ای که گلیم فروخت

 

بدو آن مرد گفت این بس درشتست

بنرمی همچو پشت خارپشتست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۱ - المقاله التاسعه

 

همه مرگ تو خوی ناخوش تست

همه خشمت به دوزخ آتش تست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

بچشم تو اگر آن ماه زشتست

بچشم من چو حوری از بهشتست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

که گردون همچو زالی کوژپشت‌ست

بسی شوی و بسی فرزند کشته‌ست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

اگرچه گویی او حور بهشتست

ولی درجنب خوبی تو زشتست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۸ - در خلوت و عزلت ودیدار الوهیت گوید

 

چو دنیا کنده پیر گوژپشتست

بسا پرورده و آنگه بکشتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷ - در خطاب کردن با دل و دریافتن اسرار معانی فرماید

 

در اینجا دوزخ و عین بهشتست

همه در عین ذات تو سرشتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۱ - در خطاب کردن با دل در رموز معانی فرماید

 

در این چنبر نمودار بهشتست

که در او طینت آدم سرشتست

عطار
 
 
۱
۲
۳