گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

بنام ایزد جهان همچون بهشتست

که خرم موسم اردیبهشتست

زمین از سبزه گوئی آسمانست

درخت از جامه پنداری فرشتست

بصحرا شو تماشا را سوی باغ

که روز بوستان و وقت کشتست

نه طوطی طرب را بال سستست

نه طاوس چمن را پای زشتست

حریفان همچو نرگس مست خفته

کلاه از زر ولی بالین زخشتست

فتاده مست عاشق در بر گل

قبا آنجا کلاه اینجا بهشتست

بهشت ار نیست جای او مخور غم

بنقد امروز باری در بهشتست

بنفشه در چمن مانند خطیست

که بنده در مدیح شه نبشتست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

بهشت و بوستان بی‌دوست زشتست

به روی دوستان زندان بهشتست

اوحدی

مرا تا خار دامن گیر گشتست

گل اندر خاطرم کمتر گذشتست

شیخ محمود شبستری

صراطت گرچه ره سوی بهشتست

ولی دوزخ به زیرش سخت زشتست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه