فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۷
ز بس گنج و زیبایی و فرهی
پری و دد و دام گشتش رهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را
چنین گفت کای بخت پیشت رهی
تو دانی که ناید ز من بی رهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام
سوی رومیه شاد با فرّهی
شد و کرد با کاروان همرهی
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۴ - کشته شدن هیتال شاه بدست بهزاد و بر تخت نشستن ارژنگ گوید
هزاران چو هیتال بادت رهی
همیشه کند دولتت همرهی
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۵۲ - سخنان پیر فرزانه با کوش درباره ی آفریدگار جهان و جهانیان
گرت ره نمایم بدین گمرهی
خداوند من باشم و تو رهی
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الرّابع: فی صفة العقل واحواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده » بخش ۲ - اندر ستایش عقل و عاقل و معقول
چنگ در زن به عقل تا برهی
ورنه گردی به هر رهی چو رهی
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۴۴ - در کاهلی گوید
بندهٔ شرع باش تا برهی
ورنه گشتی به پیش دیو رهی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۸ - در ختم کتاب و دعای علاء الدین کرپ ارسلان
شش جهت بر قبای او زرهی
هفت چرخ از کمند او گرهی
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۸۲
انصاف بده «اوحد» اگر مرد رهی
تا کی باشی حریص را همچو رهی
خاک در بی نیاز اگر دریابی
بر تارک آرزو بنه تا برهی
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۲ - قصهٔ رستن خروب در گوشهٔ مسجد اقصی و غمگین شدن سلیمان علیهالسلام از آن چون به سخن آمد با او و خاصیت و نام خود بگفت
آنچنان خوش کس رود در مکرهی
کس چنان رقصان دود در گمرهی
حکیم نزاری » ادبنامه » باب نهم - در سخاوت و ترتیب آن نگاه داشتن و اسراف ناکردن » بخش ۱
بهین خاصیت های شاه و رهی
بگویم گر انصاف بردی رهی
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۹ - به پادشاهی نشستن جمشید در ایران
جهان سربه سر گشته او را رهی
نشسته جهاندار با فرهی
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۹۴ - رفتن فرهنگ دیوزاده به ختا و چگونگی (کار) سام با نهنکال دیو
مرا ده توانائی و فرهی
که هستی خداوند، من چون رهی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۹ - در بیان آنکه از خودی خود رستن و از عجب و ریا خلاص شدن جز در خدمت پیر صاحب تصرف دست ندهد
آن زمان از ریا و عجب رهی
که شوی پیر را رهین و رهی
شیخ بهایی » شیر و شکر » بخش ۵ - فی العلم النافع فی العماد
آن علم تو را ببرد به رهی
کز شرک خفی و جلی برهی
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۴۰ - مکالمه حضرت موسی ع با آن پیر گبر و ایمان آوردن گبر
دید موسی کافری اندر رهی
پیره گبری کافری و گمرهی