بگرز گران قلب لشکر شکست

ز شنگاوه گرز گران برشکست

مصاف دلیران به هم برشکست

همی گرز او خود در آن سرشکست

نوش لب لعل تو قیمت شکر شکست

چین سر زلف تو رونق عنبر شکست

نوبت خوبی بزن هین که سپاه خطت

کشور دیگر گشاد لشکر دیگر شکست

نسخهٔ زلف تو برد آنکه بر اطراف صبح

[...]

آن رخ نگر کزومه گردون سپر شکست

وان خط نگر که بر ورق عمر در شکست

سوگند خورده بود که عهد تو نشکنم

این بار خود بر غم دلم بیشتر شکست

کارم چو زلف خود همه در یکدگر فکند

[...]

یکی فتنه دید از طرف بر شکست

یکی در میان آمد و سر شکست

چون بت من بر سمن زلف معنبر شکست

رونق کافور شد قیمت گوهر شکست

بر مه تابان او ابروی همچون هلال

پرده مانی درید خامه آذر شکست

تا بشکر خنده کرد لعل لبش درفشان

[...]

همه زلف عنبرشکن برشکست

به تنگ شکر نرخ شکر شکست

به تنگ شکر نرخ شکر شکست

به درج گهر قدر گوهر شکست

رنگ رخت ز تاب تب ای سیمبر شکست

رنگ شکسته ات دل اهل نظر شکست

هنگامه ساخت مه شب از انجم ولی چو دید

هنگام صبح روی تو هنگامه برشکست

بستی به قصد فرقت من بر میان کمر

[...]

سرو گل اندام من طرف کله برشکست

کاکل او بر سمن غالیه تر شکست

نافه گشا شد نسیم از گره زلف او

رونق سنبل ببرد قیمت عنبر شکست

بررخ پر گردم اشک از دل آزرده رفت

[...]

غلام از ستم چوب بر خر شکست

به پاداش آن خواجه اش سر شکست

خط تو چون بردمید رونق عنبر شکست

سرو تو چون قد کشید قدر صنوبر شکست

طره پرچین چرا مالش گوش تو داد

نسترنت از چه رو برگ گل تر شکست

آه که تا دم زدم سنبل مشکین او

[...]

سرو قدت جلوه کرد قد صنوبر شگست

لعل لبت خنده کرد قیمت گوهر شکست

هندوی دربان او چوب سیاست بقهر

از کف خاقان کشید بر سر قیصر شکست

خواهم این بستان پرغم را به شوری درشکست

این قفس تنگست بر مرغ تو بال و پر شکست

روزگار از خاطرم چون نیل از رخسار شست

آسمان بر آتشم چون عود در مجمر شکست

پای از پیش آمد و کارم ز پس دامن گرفت

[...]

از لخت دل مرا مژه در چشم تر شکست

چون شاخ نازکی که ز جوش ثمر شکست

چون تیغ آب جوهر من شد زیادتر

چندان که روزگار مرا بیشتر شکست

جای شراب عشق نگیرد شراب عقل

[...]

فرود آمدش طاق و منبر شکست

در افتاددیوارش و در شکست

ای دریغ اسلام را لشکر شکست

کافری دندان پیغمبر شکست

ساقی دیرینه را ساغر شکست

بزم رندان حجازی بر شکست