رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۱
مهتران جهان همه مردند
مرگ را سر همه فرو کردند
زیر خاک اندرون شدند آنان
که همه کوشکها برآوردند
از هزاران هزار نعمت و ناز
[...]
ابوالفضل بیهقی » تاریخ بیهقی » مجلد ششم » بخش ۴۵ - پند بیهقی
مهتران جهان همه مردند
مرگ را سر همه فروکردند
زیر خاک اندرون شدند آنان
که همه کوشکها برآوردند
از هزاران هزار نعمت و ناز
[...]
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرلبک
همه از دست او شمشیر خوردند
همه شاهی و ملک او را سپردند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را
گروهی را به مردم میسپردند
رعیت را به دیوان غمز کردند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را
پس آنگه همچنین منشور کردند
همه دخل و خراج او را سپردند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
به معنی و مثل رنجی نبردند
برو زین هردوان زیور نکردند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
چو این دو ناموَر پیمان بِکردند،
درستی را به هم سوگند خوردند.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۲ - دادن شهرو ویس را به ویرو و مراد نیافتن هر دو
همه اخترشناسان زیج بُردند.
شمارِ اختران، یک یک بِکردند.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
به هر خانه که منزلگاه کردند
ز خانه کدخدایش را ببردند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۲ - رسیدن شاه موبد به مرو با ویس و جشن عروسى
جهان را خود همان روزی شمردند
به جای خاک سیم و زر سپردند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
به گیتی در جوانان هر که مردند
همه جویان کام و کرد و خوردند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
اگر چه درد دل بسیار بردند
به وصل اندر خوشی بسیار کردند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
چو زین سان هر دوان سوگند خوردند
به مهر و دوستی پیمان بکردند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
سپه را از شدنش آگاه کردند
سرا پرده به دشت ماه بردند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۶ - پاسخ فرستادن ویرو پیش موبد
یکی مه شادی و نخچیر کردند
گهی چوگان زدند گه باده خوردند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
دگر باره به رامش دست بردند
جهان را بازی و سخره شمردند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
هم از بوسه شکر بسیار خوردند
هم از بازی خوشی بسیار کردند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن
شهنشه را ازین آگاه کردند
هم از راهش به پیش شاه بردند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۰ - پشیمان شدن رامین از رفتن ویس و از پس ویس شدن
جفاهای کهن را تازه کردند
دگر باره یکایک برشمردند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۶ - کشتن رامین زرد را به جنگ
بسا کز کین دل پیگار کردند
ز بهر ویس و هم جان را نبردند