ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۰۸ - پاسخ کوش پیل دندان از ضحّاک
من آهنگ دیدار تو کردمی
به چهر تو دیده بپروردمی
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۱۲ - جاسوس فرستادن کوش به لشکرگاه ایرانیان، و پیغام قارن به کوش
هم امشب یکی تاختن کردمی
دمار از دلیران برآوردمی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۶
گوگرد سرخ خواست ز من سبز من پریر
در پیشش ار نیافتمی روی زردمی
خود سهل بود سهل که گوگرد سرخ خواست
گر نان خواجه خواستی از من چه کردمی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۱ - شکایت از زمانه
گر نیستی زمانه به جنگ و نبرد خلق
پیوسته با زمانه کجا در نبردمی
ور آسیای چرخ بر غمم نگرددی
در جوی آسیا متوطن نگردمی
آب مراد زیر پل کس نمیرود
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴۲
باور نکردمی که رسد کوه سوی کوه
مردم رسد به مردم، باور بکردمی
کوهی بد این تنم که بدو کوه غم رسید
من مردمم چرا نرسیدم به مردمی؟
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
گر دو تن را در نظر آوردمی
در میان هر دو حکمی کردمی
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و سوم
گر ساقیم حاضر بدی، وز بادهٔ او خوردمی
در شرح چشم جادوش صد سحر مطلق کردمی
گرخاطر اشتر دلم خوش شیرگیر او شدی
شیران نر را این زمان در زیر زین آوردمی
زان ابروی چون سنبلش، زان ماه زیبا خرمنش
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۳ - بقیهٔ قصهٔ پیر چنگی و بیان مخلص آن
بی پر و بی پا سفر میکردمی
بی لب و دندان شکر میخوردمی
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳ - حکایت آن واعظ کی هر آغاز تذکیر دعای ظالمان و سختدلان و بیاعتقادان کردی
هر گهی که رو به دنیا کردمی
من ازیشان زخم و ضربت خوردمی
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۵ - مطالبه کردن موسی علیهالسلام حضرت را کی خَلَقتَ خَلقاً اَهلَکتَهُم و جواب آمدن
ورنه تادیب و عتابت کردمی
بهر این پرسش ترا آزردمی
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۳ - حکایت آن مؤذن زشت آواز کی در کافرستان بانگ نماز داد و مرد کافری او را هدیه داد
گر به مال و ملک و ثروت فردمی
من دهانت را پر از زر کردمی
مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶
گر روی شادی دیدمی کی تکیه بر غم کردمی
ور بوی درمان بردمی کی پای بند دردمی
گر یافتی دل محرمی مانا که کردی مرهمی
ور زانکه بودی همدمی بودی که غم کم خوردمی
گرهمنفس بودی مرا یا یار کس بودی مرا
[...]
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست
به عقل ار نه آهستگی کردمی
به گفتار خصمش بیازردمی
سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۲ - حکایت
من آنم که چون حمله آوردمی
به رمح از کف انگشتری بردمی
سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۱۳ - حکایت
اگر دوست بر خود نیازردمی
کی از دست دشمن جفا بردمی؟
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۶
یاد آن شب ها که در خلوت به روز آوردمی
تا طلوع مهر با آن مهربان می خوردمی
می ز دست رشک خورشید فلک نوشیدمی
بر جمال راحت جان روح می پروردمی
می کشد صد بار نومیدی مرا هر ساعتی
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۱
نزدیک یار اگر نه چنین خوار و خردمی
در هجرش این مذلت و خواری نبردمی
بیاو ز جان ملول شدم، کو خیال او؟
تا جان خود به دست خیالش سپردمی
از باد صبحگاه درین تنگنای هجر
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۵۹ - مناظره کردن پریدخت با سام
گهی میل سرو سهی کردمی
گهی با ریاحین به سر بردمی