گنجور

 
مجد همگر

گر روی شادی دیدمی کی تکیه بر غم کردمی

ور بوی درمان بردمی کی پای بند دردمی

گر یافتی دل محرمی مانا که کردی مرهمی

ور زانکه بودی همدمی بودی که غم کم خوردمی

گرهمنفس بودی مرا یا یار کس بودی مرا

تا دسترس بودی مرا با چرخ در ناور دمی

گر بودمی تنهانشین ننهادمی دل بر زمین

بر آسمان هفتمین دامن فشانها کردمی

گررسته گشتی زین درک جانم پریدی بر فلک

علم الهی چون ملک در جان و دل پروردمی

کی کردمی برآرزو از در به در وز کو به کو

در روی عقل سرخ رو هرگز کجا رخ زردمی

بنشستمی در روزنی گر جلدمی در هر فنی

مکر و فریب هر زنی نخریدمی گر مردمی