گنجور

 
مجد همگر

گر روی شادی دیدمی کی تکیه بر غم کردمی

ور بوی درمان بردمی کی پای بند دردمی

گر یافتی دل محرمی مانا که کردی مرهمی

ور زانکه بودی همدمی بودی که غم کم خوردمی

گر همنفس بودی مرا یا یار کس بودی مرا

تا دسترس بودی مرا با چرخ در ناوردمی

گر بودمی تنهانشین ننهادمی دل بر زمین

بر آسمان هفتمین دامن‌فشان‌ها کردمی

گر رسته گشتی زین درک جانم پریدی بر فلک

علم الهی چون ملک در جان و دل پروردمی

کی کردمی بر آرزو از در به در وز کو به کو

در روی عقل سرخ‌رو هرگز کجا رخ زردمی

بنشستمی در روزنی گر جلدمی در هر فنی

مکر و فریب هر زنی نخریدمی گر مردمی

 
 
 
مولانا

گر ساقیم حاضر بدی، وز بادهٔ او خوردمی

در شرح چشم جادوش صد سحر مطلق کردمی

گرخاطر اشتر دلم خوش شیرگیر او شدی

شیران نر را این زمان در زیر زین آوردمی

زان ابروی چون سنبلش، زان ماه زیبا خرمنش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه