گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد

 

چو روز آیینه خورشید دربست

شب صد چشم هر صد چشم بربست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - خواندن لیلی مجنون را

 

پیر آن دُر سفته بر کمر بست

زان دُر نسفته رخت بربست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۴ - صفت رسیدن خزان و در گذشتن لیلی

 

آن سر که عصابه‌های زر بست

خود را به عصابهٔ دگر بست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۴ - صفت رسیدن خزان و در گذشتن لیلی

 

مه را ز ستاره طوق بربست

صندوق جگر هم از جگر بست

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

چو زنبور انگبینش را کمر بست

برای آن شکر نَی نیز در بست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

چنانم حلقهٔ زلفش کمر بست

که دل خون گشت تا همچون جگر بست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

کُله چون کوژبنهاد و کمر بست

همه خون در دل من چون جگر بست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم

 

کنار جوی از سبزه سپر بست

میان کوه از لاله کمربست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

چو گفت این، های و هوی سخت دربست

برفتن جانش از تن رخت بر بست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

زبان او که شوری در شکر بست

بیکدم آن زبان را قفل بر بست

عطار
 

عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۱ - سرآغاز

 

نخستین دم که خاطر خامه دربست

بر این دیبای ششتر نقش بربست

عبید زاکانی
 
 
۱
۲