گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۶ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

بسا رنجا که بر من زین شب آمد

مرا و رخش را جان بر لب آمد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸

 

روزم به نیابت شب آمد

جانم به زیارت لب آمد

از بس که شنید یاربم چرخ

از یارب من به یارب آمد

عشق آمد و جام جام درداد

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۴ - بر تخت نشستن خسرو به مدائن برای بار دوم

 

دل تاریک‌روزم را شب آمد

تن بیمارخیزم را تب آمد

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۲ - آگاهی مجنون از مرگ پدر

 

زندانی روز را شب آمد

بیمار شبانه را تب آمد

نظامی
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۰ - در فضیلت امام شافعی

 

قریشی جدّو ادریسش اَب آمد

طریقت از بهشت این مذهب آمد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

ز درد عشق جانش بر لب آمد

فرو شد روزش و دور شب آمد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

سخن میگفت ازینسان تا شب آمد

فلک را ماه چون جان بر لب آمد

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۶

 

روزم به عیادت شب آمد

جانم به زیارت لب آمد

از بس که شنید یاربم چرخ

از یارب من به یارب آمد

یار آمد و جام باده بر کف

[...]

مولانا
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مردن فرهاد در عشق شیرین

 

همی گفت اینکه روزش را شب آمد

به تلخی جان شیرین بر لب آمد

امیرخسرو دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۷

 

دل باز به جوش یارب آمد

شب‌ رفت و سحرنشد شب‌ آمد

اشک از مژه بسکه بی‌اثر پخت

رحمم به زوال‌ کوکب آمد

بی‌ روی تو یاد خلد کردم

[...]

بیدل دهلوی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

یارم به کنار امشب آمد

جانی ز نوم به قالب آمد

بازآ که چو ساغر پر از می

جانم ز غم تو بر لب آمد

وصل تو به هجر شد مبدل

[...]

مشتاق اصفهانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

 

آمد شب و، وقت یا رب آمد!

یا رب چکنم؟ دگر شب آمد!

همسایه، شنید یا ربم را

از یا رب من، به یارب آمد

ای دوست بگو بکویت امشب

[...]

آذر بیگدلی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۷

 

ز درد و غصه جانم بر لب آمد

ز پی صبح امیدم را شب آمد

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۷

 

ز درد و غصه جانم بر لب آمد

ز پی صبح امیدم را شب آمد

بلند اقبال
 
 
۱
۲