گنجور

 
مشتاق اصفهانی

یارم به کنار امشب آمد

جانی ز نوم به قالب آمد

بازآ که چو ساغر پر از می

جانم ز غم تو بر لب آمد

وصل تو به هجر شد مبدل

روزم رفت وز پی شب آمد

از سوز غمت فغان که دوزخ

یک شعله ز تاب این تب آمد

عشق استادیست کز ازل عقل

چون طفلانش به مکتب آمد

تو ای مه مهروش که حالت

سرمایه رشک کوکب آمد

آن مطلوبی که طالبان را

سودای تو عین مطلب آمد

سیب زنخت که منزل او

بالای ترنج غبغب آمد

گر نیمه شبی به دست مشتاق

آمد به هزار یارب آمد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
خاقانی

روزم به نیابت شب آمد

جام به زیارت لب آمد

از بس که شنید یاربم چرخ

از یارب من به یارب آمد

عشق آمد و جام جام درداد

[...]

نظامی

زندانی روز را شب آمد

بیمار شبانه را تب آمد

مولانا

روزم به عیادت شب آمد

جانم به زیارت لب آمد

از بس که شنید یاربم چرخ

از یارب من به یارب آمد

یار آمد و جام باده بر کف

[...]

بیدل دهلوی

دل باز به جوش یارب آمد

شب‌ رفت و سحرنشد شب‌ آمد

اشک از مژه بسکه بی‌اثر پخت

رحمم به زوال‌ کوکب آمد

بی‌ روی تو یاد خلد کردم

[...]

آذر بیگدلی

آمد شب و، وقت یا رب آمد!

یا رب چکنم؟ دگر شب آمد!

همسایه، شنید یا ربم را

از یا رب من، به یارب آمد

ای دوست بگو بکویت امشب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه