گنجور

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - ایضاً له

 

دلیل نصرت حق زخم نیزه عربست

از اوست هر چه به شرک اندر از بدی شغب است

میان چرخ و میان ملاعبش گه لعب

جهان و ملک جهان هر دود ا و یک ندبست

ز عقدهاش باسلام در گشایشهاست

[...]

ابوالفرج رونی
 

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۲۵

 

شاها اثر صبوح کاری عجب است

نازد به صبوح هرکه شادی طلب است

باده به همه وقت طرب را سبب است

لیکن به صبوح‌ کیمیای طرب است

امیر معزی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » مسمطات » شمارهٔ ۲ - شاعر ساده سخنم

 

قاضی اسعد که عمید است او خزاعی نسب است

مرکز دانش و سرمایه و فضل و ادب است

به عجم زاده ولی فخر نژاد عرب است

دیدن طلعت میمونْش طرب را سبب است

سخت عالی نسب و خوش‌خط و نیکو لقب است

[...]

سوزنی سمرقندی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۳ - ترجیع بندیست در مدح معمار الحرمین منتجب الدین حسین بن ابی سعد ورامینی رحمة الله

 

آتش عشق آفتی عجب است

عشق را اولین نظر سبب است

دل عاشق به زیر حقه عشق

همچو مهره به دست بوالعجب است

روز و شب آرزوی معشوقان

[...]

قوامی رازی
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در صفت خزان و مدح ناصرالدین ابوالفتح طاهر

 

روز می خوردن و شادی و نشاط و طرب است

ناف هفته است اگر غرهٔ ماه رجب است

برگ‌ریزان به همه حال فرو باید ریخت

به قدح آنچه از او برگ و نوای طرب است

مادر باغ سترون شد و زادن بگذاشت

[...]

انوری
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰

 

صبح شب برنائی من بوالعجب است

یک نیمه ازو روز و دگر نیمه شب است

دارم دم سرد و ترسم از موی سپید

این باد اگر برف نبارد عجب است

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱

 

خاقانی اسیر یار زرگر نسب است

دل کوره و تن شوشهٔ زرین سلب است

در کورهٔ آتش چه عجب شفشهٔ زر

در شفشهٔ زر کورهٔ آتش عجب است

خاقانی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲ - در نعت پیغمبر اکرم

 

معجز‌ش خار خشک را رطب‌ است

رطبش خارِ دشمن این عجب است‌!

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۶ - ستایش سخن و حکمت و اندرز

 

وان فرشته که آدمی لقب است

زیرکانند و زیرکی عجب است

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۸ - آغاز داستان بهرام

 

آن زد و این نواخت‌، این عجب است

سنگ با لعل و خار با رطب است

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۵۸ - نشاط کردن اسکندر با کنیزک چینی

 

گر او را یکی طوق بر مرکب است

مرا بین که ده طوق بر غبغب است

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۹ - ثمره خلوت دوم

 

روز که شب‌دشمنی‌اش مذهب است

هم به تمنای چنان یک شب است

نظامی
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۷

 

شمع آمد و گفت: آمده جانم به لب است

باکشتن روزم این همه سوز شب است

زین آتش تیز در عجب ماندهام

تا اشک چگونه مینسوزد عجب است

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۶ - در بیان فواید خاموشی

 

خامشی از کذب و غیبت واجب است

ابله‌ست آن کاو بگفتن راغب است

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱

 

امشب هردل که همچو مه در طلب است

مانندهٔ زهره او حریف طرب است

از آرزوی لبش مرا جان بلب است

ایزد داند خموش کاین شب چه شب است

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۹