گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۳

 

صد هزاران همچو ما غرقه در این دریای دل

تا چه باشد عاقبتشان وای دل ای وای دل

گر امان خواهی امانی ندهدت آن بی‌امان

می‌کشد جان را از این گل تا به سربالای دل

هر نواحی فوج فوج اندر گوی یا پشته‌ای

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۶

 

رفت عمرم در سر سودای دل

وز غم دل نیستم پروای دل

دل به قصد جان من برخاسته

من نشسته تا چه باشد رای دل

دل ز حلقه دین گریزد زانک هست

[...]

مولانا
 

اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - وله طاب‌الله ثراه

 

مردم نشسته فارغ و من در بلای دل

دل دردمند شد، ز که جویم دوای دل؟

از من نشان دل طلبیدند بیدلان

من نیز بیدلم، چه نوازم نوای دل؟

رمزی بگویمت ز دل، ار بشنوی به جان

[...]

اوحدی
 

سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۲ - بوسه بر باد (۲)

 

نوشته حروفش به سودای دل

شکن‌های خطش همه جای دل

سلمان ساوجی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹

 

ای ز زلفت حلقه یی بر پای دل

گر درین حلقه نباشد وای دل

هرکرا سودای تو در سر بود

در دو کونش می نگنجد پای دل

غرقه گرداب حیرت از تو شد

[...]

سیف فرغانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۸

 

من فدا کردم سر اندر پای دل

چون کنم زین به وفا بر جای دل

در ازل خیاط عشقم دوختست

جامه ی حسن تو بر بالای دل

رای دل بر وصل روح افزای تست

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۹

 

دردم ز حد گذشت و ندارم دوای دل

از وصل ساز چاره دوایی برای دل

شد خان و مان این دل بیچاره ام سیاه

تا گشت شست زلف تو جانا سرای دل

آنچه من از برای دل خسته می کشم

[...]

جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۰

 

جان کیست بندهٔ حرم کبریای دل

یا روح چیست خادم خلوتسرای دل

در چارسوی عشق که بیرون دو سراست

صد جان روان دهند به یکدم بهای دل

از جان به سوز سینه که یابی وصال جان

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹

 

ای قامت بلند تو ما را بلای دل

چون من که دیده ای که بود مبتلای دل

از دست دیده کار دل من به جان رسید

ای دیده ای که چه کردی به جای دل

خون دلم بریخت خیال لب تو دوش

[...]

ابن حسام خوسفی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۱۷

 

هر جا ظهور یافت کمال و صفای دل

عالم نبود ذره اندر فضای دل

آن مظهری که سر عیان زو عیان نمود

جستم بهر دو کون و ندیدم ورای دل

آئینه کمال حقیقت دلست و بس

[...]

اسیری لاهیجی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۶

 

گر پا نهی ز لطف به مهمانسرای دل

پیش تو جان به پیشکش آرم چه جای دل

بهر گذار کردنت از غرفه‌های چشم

درها گشاده بر حرم کبریای دل

بنای صنع بهر تو نامهربان نهاد

[...]

محتشم کاشانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶۲

 

چرخ است حلقه در دولتسرای دل

عرش است پرده حرم کبریای دل

باآن که پای بر سر گردون نهاده است

برخاک می کشد ز درازی قبای دل

دل رابه خسروان مجازی چه نسبت است

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶

 

ای فغان از هی هی و هیهای دل

سوخت جانم ز آتش سودای دل

این چه فریاد است و افغان در دلم

گوش جانم کر شد از غوغای دل

این همه خون جگر از دیده رفت

[...]

فیض کاشانی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰ - اشاره به حدیث شریف موتوا قبل ان تموتوا

 

بند بردار ای پسر از پای دل

پس ببین جولان روح افزای دل

ملا احمد نراقی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶ - اوحدی مراغه ای

 

از من نشان دل طلبیدند بیدلان

من نیز بیدلم چه نوازم نوای دل

رمزی بگویمت ز دل ار بشنوی به جان

بگذر ز جان که زود ببینی لقای دل

دل عرش مطلق است و برو استوای حق

[...]

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۲