دردم ز حد گذشت و ندارم دوای دل
از وصل ساز چاره دوایی برای دل
شد خان و مان این دل بیچاره ام سیاه
تا گشت شست زلف تو جانا سرای دل
آنچه من از برای دل خسته می کشم
آخر بگو که با که بگویم جفای دل
دل رفت و گشت مونس دلدار و من کنون
بی یار و بی دلم بشنو ماجرای دل
گر آن دل رمیده دگر باز یابمش
دانم که چون دهم به غم او سزای دل
دل خون ز راه دیده ما ریخت در غمت
آخر چه کرد دیده ی مسکین به جای دل
دل در جواب گفت که خون گو بریز چشم
کز دیده خاست زحمت و رنج و بلای دل
دل را گناه نیست همه دیده می کند
کاو می شود همیشه به غم رهنمای دل
بیگانه گشته ام ز جهان و جهانیان
تا گشت عشق روی توأم آشنای دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر از شدت درد و ناامیدی خود سخن میگوید. او به دنبال درمانی برای دل شکستهاش است و از مشکلاتی که عشق برایش ایجاد کرده، حرف میزند. دل او به شدت تحت فشار است و در غم عشق به سر میبرد. او احساس تنهایی و بیگانگی میکند و در جستجوی یار خود، دچار رنج و مشقت شده است. شاعر بیان میکند که حتی اگر دلش را دوباره پیدا کند، با غم و درد مواجه خواهد بود. در نهایت، عشق به محبوبش باعث شده که او از جهان اطراف احساس جدایی کند و تنها عشق را در دلش پناه دهد.
هوش مصنوعی: درد من بسیار زیاد شده و هیچ درمانی برای قلبم ندارم. از طریق وصال محبوب میخواهم راه حلی برای آرامش دل پیدا کنم.
هوش مصنوعی: دل بیچارهام که مانند خان و مان شده، به شدت غمگین است. اما وقتی موهایت را میبینم، آرامش و زندگی دوباره به آن برمیگردد.
هوش مصنوعی: من از درد و رنجی که برای دل خستهام تحمل میکنم، به تو میگویم که نمیدانم این را با که مطرح کنم، چون دل به من غصه میزند.
هوش مصنوعی: دل من رفته و اکنون به همراه محبوبم آشنا شده است و من که حالا بی یار و بدون دل هستم، ماجرای دلم را برایت بازگو میکنم.
هوش مصنوعی: اگر آن دل رنجیده را دوباره پیدا کنم، میدانم که چگونه باید به غم او پاسخ دهم.
هوش مصنوعی: دل ما از شدت غم میسوزد و اشکهای ما به خاطر درد و رنجی که میکشیم، جاری میشود. در این وضعیت، چشم ما که در واقع باید نمایانگر قلب و احساسات ما باشد، به جای دل، به مظلومیت و زخمهای عاطفی ما اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دل پاسخ داد که برای آرامش، اشک بریز. زیرا درد و رنجی که به دل وارد شده، از چشم و نگاههای پر از غم ناشی میشود.
هوش مصنوعی: دل هیچ گناهی ندارد، زیرا تمام آنچه میبیند تنها به خاطر غم و اندوهی است که همواره راهنمای دل میشود.
هوش مصنوعی: از زمانی که عاشق تو شدم، از دنیا و مردم آن بیگانه شدهام و تنها عشق توست که دل مرا آشنا کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مردم نشسته فارغ و من در بلای دل
دل دردمند شد، ز که جویم دوای دل؟
از من نشان دل طلبیدند بیدلان
من نیز بیدلم، چه نوازم نوای دل؟
رمزی بگویمت ز دل، ار بشنوی به جان
[...]
جان کیست بندهٔ حرم کبریای دل
یا روح چیست خادم خلوتسرای دل
در چارسوی عشق که بیرون دو سراست
صد جان روان دهند به یکدم بهای دل
از جان به سوز سینه که یابی وصال جان
[...]
ای قامت بلند تو ما را بلای دل
چون من که دیده ای که بود مبتلای دل
از دست دیده کار دل من به جان رسید
ای دیده ای که چه کردی به جای دل
خون دلم بریخت خیال لب تو دوش
[...]
هر جا ظهور یافت کمال و صفای دل
عالم نبود ذره اندر فضای دل
آن مظهری که سر عیان زو عیان نمود
جستم بهر دو کون و ندیدم ورای دل
آئینه کمال حقیقت دلست و بس
[...]
گر پا نهی ز لطف به مهمانسرای دل
پیش تو جان به پیشکش آرم چه جای دل
بهر گذار کردنت از غرفههای چشم
درها گشاده بر حرم کبریای دل
بنای صنع بهر تو نامهربان نهاد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.