عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۱۳
جام از لب تو گونۀ مرجان گیرد
وز جعد تو باد بوی ریحان گیرد
نقاش چو نقش تو نیاراید به
دیدار تو باز دل گروگان گیرد
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۷
آنی که جهانی ز تو سامان گیرد
اقبال تو را سپهر در جان گیرد
بس زود ملک جهان خراسان گیرد
وایران ملک تو ملک ایران گیرد
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷۸
آن روز که جانم ره کیوان گیرد
اجزای تنم خاک پریشان گیرد
بر خاک بانگشت تو بنویس که خیز
تا برجهم از خاک و تنم جان گیرد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴۳ - در بیان آنکه چون اولیا را دیده باز شود نشانش آن باشد که صورت غیبی ببینند به چشم سر و آوازها شنوند به گوش سر چنانکه اهل جسم در خواب شهرها و باغها و مردم گوناگون میبینند، اولیاء نیز در بیداری خواب بینند همچو مریم که جبرئیل را بیدار به صورت جوانی دید و لوط علیهالسلام فرشتگان را به صورت امردان و همچنان جمله به صور مختلفه مشاهده کردند
به چنین حیله مرغکان گیرد
خلق را حق هم آنچنان گیرد
اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۹ - در ذکر معاد و تجرد کلی
تن نیکان فروغ جان گیرد
هر دو را نور در میان گیرد
حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - قصیدهٔ در مدح شاه شیخ ابواسحاق
سپیدهدم که صبا بوی لطف جان گیرد
چمن ز لطف هوا نکته بر جنان گیرد
هوا ز نکهت گل در چمن تتق بندد
افق ز عکس شفق رنگ گلستان گیرد
نوای چنگ بدانسان زند صلای صبوح
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰
گر دلبر من شیوه مستان گیرد
بر عاشقان خود هزار دستان گیرد
نومید مشو ازو،که در آخر کار
هم عاقبت کار تو آسان گیرد
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴۶ - گفتار در تعریف و توصیف شعر و تقسیم آن به دو قسم متقابل که یکی آسایش جانست و دیگری کاهش دل
صیت او راه آسمان گیرد
نام شاعر هم جهان گیرد
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » مثنویات » شمارهٔ ۲ - باشد این در مدح سلطان بوسعید
مرغ تیرش چو آسمان گیرد
در دل دشمن آشیان گیرد
وحشی بافقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳
تیرت چو ره نشان پران گیرد
هر بار نشان زخم پیکان گیرد
از حیرت آن قدرت بخت اندازی
مردم لب خود بخش به دندان گیرد
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹
خطت هر دم جهانی از تجلی رایگان گیرد
به هر سو بگذرد ملکی ز حسن جاودان گیرد
شکنج دام ز آنسان دلفریب صید شد کز غم
فروریزد پر وبالش چو نام آشیان گیرد
سجود عشق برخود فرض کردم تا جبین دارم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۹۴
کدام آتش زبان کرد این دعا در حق من یارب
که دامن هر که راسوزد، مرا آتش به جان گیرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۳
دل عاشق چه لذت از بهشت جاودان گیرد؟
فروغ ماه می باید رگ خواب کتان گیرد
کدام آتش زبان کرد این دعا در حق من یارب
که دامن هر که را سوز،د مرا آتش به جان گیرد
ضعیفان خار و خاشا کند سیلاب حوادث را
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷۷
چه تمتع ز لبش دیده حیران گیرد؟
از نمکزار چه مقدار نمکدان گیرد؟
ندهد دست نوازش دل ما را تسکین
دامن بحر کجا پنجه مرجان گیرد؟
سنگ را سرمه کند گرمی نقش قدمش
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹۳
عنان آه چسان جسم ناتوان گیرد؟
چگونه مشت خسی برق را عنان گیرد؟
به آه داشتم امیدها، ندانستم
که این فلک زده هم رنگ آسمان گیرد
چه احتیاج کمندست در شکار ترا؟
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۲۸
به هر رنگی که باشد دل، همان صورت جهان گیرد
بهار از زردی آیینه، سیمای خزان گیرد
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷
بهار شد که چمن جام ارغوان گیرد
ز جوش سبزه زمین رنگ آسمان گیرد
به طرف باغ بساط زمردی فکنند
ز لاله برهمن خاک، طیلسان گیرد
به دوش نامیه دیبای بهمنی فکنند
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۹
اگر دست مرا ساقی به یک رطل گران گیرد
الهی در جهان کام دل از بخت جوان گیرد
سعادتمند را باشد گوارا، سختی عالم
هما را در گلو هرگز ندیدم، استخوان گیرد
چه سان در سینه ام جا می تواند کرد، حیرانم
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶
چو ترک چشم تو ز ابروی خود کمان گیرد
بگو به تیر نخستین مرا نشان گیرد
فریب عشق به حرب بتی کشید مرا
که از رخش سپر از قامتش سنان گیرد
سپاه شاه که شهری به چار مه نگرفت
[...]
حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » سایر اشعار » شمارهٔ ۲ - قصیده در مدح و میلاد ولی الله الاعظم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
مگر نسیم به زلف تو شب مکان گیرد
که بامداد جهان را به مشک بان گیرد
ز قیرگون سر زلف تو یافت بس تو قیر
که قیروان سپهش تا به قیروان گیرد
اگر که ابرو، و مژگان به قوس بنمائی
[...]