گنجور

 
جامی

شعر چه بود نوای مرغ خرد

شعر چه بود مثال ملک ابد

می شود قدر مرغ ازو روشن

که به گلخن در است یا گلشن

می سراید ز گلشن ملکوت

می کشد زان حریم قوت و قوت

مستمع را ز فتح باب فتوح

می دهد کام جان و راحت روح

یا خود از گلخن هوا و هوس

می زند دم ز دودناک نفس

سامعان را ز ذکر لابه و لاغ

محنت خاطر است و رنج دماغ

گر بود لفظ و معنیش با هم

این دقیق و لطیف و آن محکم

صیت او راه آسمان گیرد

نام شاعر هم جهان گیرد

ور بود از طبیعت تاریک

معنی او کثیف و لفظ رکیک

نرود از بروت او بالا

پیش ریشش بماند آن کالا

شعر باید چو چشمه سار زلال

از عقود لآل مالامال

نشود آب او حجاب گهر

بلکه گردد ز آب تازه و تر

نه چو آن چشمه گل آلوده

که در او قعر آب ننموده

نتوانی در او گهر جستن

بل کزو دست بایدت شستن

لفظ او تیره معنیش تاریک

ره به معنی ز لفظ او باریک

تا به فکرت درون نرنجانی

نکنی فهم آن به آسانی

 
 
 
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]