عنان آه چسان جسم ناتوان گیرد؟
چگونه مشت خسی برق را عنان گیرد؟
به آه داشتم امیدها، ندانستم
که این فلک زده هم رنگ آسمان گیرد
چه احتیاج کمندست در شکار ترا؟
که چشم شوخ تو نخجیر با کمان گیرد
ز شرم عشق همان حلقه برون درست
اگرچه فاخته بر سرو آشیان گیرد
مجو ز دولت نوکیسه چشم و دل سیری
که این هما ز دهان سگ استخوان گیرد
چو صبح، تیغ دو دم هرکه کار فرماید
امید هست که در یک نفس جهان گیرد
ز برق حادثه نتوان به ناتوانی جست
که آتش از شمع اول به ریسمان گیرد
اگر ز خویش تو پهلو تهی توانی کرد
چو ماه عید رکاب تو آسمان گیرد
چنین که نیست قرارش به هیچ جا صائب
عجب که شبنم ما رنگ بوستان گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپیدهدم که صبا بوی لطف جان گیرد
چمن ز لطف هوا نکته برجنان گیرد
هوا ز نکهت گل در چمن تتق بندد
افق ز عکس شفق رنگ گلستان گیرد
نوای چنگ بدانسان زند صلای صبوح
[...]
بهار شد که چمن جام ارغوان گیرد
ز جوش سبزه زمین رنگ آسمان گیرد
به طرف باغ بساط زمردی فکنند
ز لاله برهمن خاک، طیلسان گیرد
به دوش نامیه دیبای بهمنی فکنند
[...]
چو ترک چشم تو ز ابروی خود کمان گیرد
بگو به تیر نخستین مرا نشان گیرد
فریب عشق به حرب بتی کشید مرا
که از رخش سپر از قامتش سنان گیرد
سپاه شاه که شهری به چار مه نگرفت
[...]
مگر نسیم به زلف تو شب مکان گیرد
که بامداد جهان را به مشک بان گیرد
ز قیرگون سر زلف تو یافت بس تو قیر
که قیروان سپهش تا به قیروان گیرد
اگر که ابرو، و مژگان به قوس بنمائی
[...]
برای اینکه مگر از تو دل نشان گیرد
ز هر کنار گریبان این و آن گیرد
اگرچه راه بسوی تو کاروان را نیست
دل از هوس چو جرس راه کاروان گیرد
کجاست چون تو کز اشراف شهر تا برسد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.