×
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۸
بدو گفت چندین چرا ماندی
خود از بخل بامی چرا راندی
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۹
به آواز ترکی سخن راندی
بگفتی بدان کس که او خواندی
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی قباد چهل و سه سال بود » بخش ۱ - پادشاهی قباد چهل و سه سال بود
همه کار او پهلوان راندی
کسی را بر شاه ننشاندی
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۸ - داستان کلیله ودمنه
هران در که ازنامه برخواندی
همه روز بر دل همیراندی
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۲۳
چو تیری یکی در کمان راندی
به پیرامنش کس کجا ماندی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
همه جمله را میهمان خواندی
به می خوردن و بزم بنشاندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
خِرَد از روی او خیره بِماندی؛
نَدانِستی که آن بُت را چه خواندی!
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۲ - رسیدن شاه موبد به مرو با ویس و جشن عروسى
گهی خاموش خون از دیده راندی
گهی چون بیدلان فریاد خواندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
خرد در روی او خیره بماندی
ندانستی که آن بت را چه خواندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
به گونه اشک خون چندان براندی
که از خون پای او در گل بماندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
گهی بر روی خون دیده راندی
گهی از درد دل فریاد خواندی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
به شب کز دوستان تنها بماندی
ز خون دیدگان دریا براندی