گنجور

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۸ - هم در مدح اتسز

 

جانا، بدست مهر تو دادم عنان دل

کردم امیر مهر ترا بر جهان دل

بیچاره دل بکوی عنا اندر اوفتاد

تا رهبر عنای تو بستد عنان دل

خیل فراق تو بره عاشقی درون

[...]

وطواط
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۵ - در توصیف شب و شناختن دل

 

من به قناعت شده مهمان دل

جان به نوا داده به سلطان دل

نظامی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴

 

خوشتر از خلد برین آراستند ایوان دل

تا به شادی مجلس آراید درو سلطان دل

هم ز حسن خود پدید آرد بهشت آباد جان

هم به روی خود برآراید نگارستان دل

در سرای دل چو سلطان حقیقت بار داد

[...]

عراقی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

ای سر زلف خوشت سلسله جنبان دل

دل به لبت داده‌ام جان تو و جان دل

بر رخ زیبای خود زلف مشوش ببین

تا بنماید تو را حال پریشان دل

دل چو گرفتار شد در شکن زلف تو

[...]

همام تبریزی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۷

 

پیرانه سر ز دست بدادم عنانِ دل

من پیر و مبتلا به هوایِ جوانِ دل

هر روز چون نَفَس به لب آمد هزار بار

در آرزویِ رویِ دل آرای جانِ دل

بی دل ترست هر که نگه می کنم ز من

[...]

حکیم نزاری
 

جلال عضد » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - و له فی مدح دلشاد شاه

 

ای ز گل روی تو رونق بستان دل

وی ز هوای رخت تازه گلستان دل

ای ز رخ مهوشت فُسحت بستان جان

وی ز دهان خوشت تنگی میدان دل

ای زِ خَم زلف تو سلسله در پای جان

[...]

جلال عضد
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۶

 

دل نمیرد تا ابد گر عشق باشد جان دل

تن چو جان پاینده گردد گر برد فرمان دل

پادشاه دل جهانگیر و جهان بخش است رو

گر ولایت خواهی ای جان آن دل شو آن دل

آ بدانی کرد نتوانند شاهان جهان

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷

 

دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل

نام تو آرام جان درد تو درمان دل

من بتواولی که تو آن منی آن من

دل بتو لایق که تو آن دلی آن دل

عشق ستمکار تو رفته بپیکار جان

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸

 

ای آنکه عشق تو دل جانست وجان دل

مهرت نهاده لقمه غم در دهان دل

وصل تو قلب دل طلبد از میان جان

ذکر تو گوش جان شنود از زبان دل

عشقت چو صبح در افق جان کند اثر

[...]

سیف فرغانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۴

 

ای خیال روی تو سلطان دل

خود چه جوری می کند بر جان دل

هجر رویت خون گشاد از چشم جان

دیده ی بیچاره شد مهمان دل

دردم از حد رفت ای دلبر مگر

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۵

 

ای جهان تا کی بری فرمان دل

تا به کی آتش زنی در جان دل

من نمی دانم نگارا چون کنم

در غم هجران تو درمان دل

دیده نگشادم به روی هیچکس

[...]

جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۹

 

دل صفهٔ صفاست و ما صوفیان دل

دل خلوت خداست و ما ساکنان دل

یار است در میان و منم در کنار جان

یار است در کنار و منم در میان دل

هر کس معانی دل و جان کی بیان کند

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۱

 

بایزید است جان و هم جانان دل

بایزید است سرور و سلطان دل

بایزید است پیشوای اهل دل

بایزید است مقتدای جان دل

بایزید است کاشف اسرار غیب

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۹

 

دل صفهٔ صفاست و ما صوفیان دل

دل خلوت خداست و ما ساکنان دل

شاه نعمت‌الله ولی
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۲۰ - در معرفت صفات القلب

 

دیو را بیرون کن از دیوان دل

مدتی مردانه شو دربان دل

قاسم انوار
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸

 

تا شکن زلف توست سلسله جنبان دل

جمع نخواهد شدن حال پریشان دل

شوق تو در هم شکست پنجهٔ شاهین صبر

عشق تو لشکر کشید بر سر سلطان دل

هم خط نوخیز تو سبزه گل‌زار جان

[...]

فروغی بسطامی
 
 
۱
۲