ای خیال روی تو سلطان دل
خود چه جوری می کند بر جان دل
هجر رویت خون گشاد از چشم جان
دیده ی بیچاره شد مهمان دل
دردم از حد رفت ای دلبر مگر
لعل جان بخشت کند درمان دل
عرض و نام و ننگ من بر باد رفت
عشق تو بردم سر و سامان دل
بهر عید رویت ای زیبا نگار
گشت جان نازنین قربان دل
کرد بر جانم ستم آن دل بسی
چون کنم تا کی برم فرمان دل
دل به جان آمد ز دست دیده ام
گفت چند ایذا کنی درشان دل
دیده او را در بلا می افکند
پس چه باشد این همه تاوان دل
دل به دریای غمت مستغرقست
عاقبت تا چون شود پایان دل
ای دل و دیده نباشد در جهان
دیده را جز روی تو بستان دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد ناشی از هجران معشوق است. شاعر به زیبایی و ستمی که معشوق بر دل او وارد کرده، اشاره میکند. او از عذابهای ناشی از دوری و غم عشقش میگوید و احساس میکند که همه چیزش تحت تأثیر این عشق قرار گرفته است. دل او پر از درد و فراق است و در نهایت، تنها آرزوی او دیدن روی محبوبش است. شاعر به وضوح میگوید که زندگیاش بدون معشوقش خالی و بیمعنا است.
هوش مصنوعی: ای تصویر زیبای تو، این فرمانروای دل من، چگونه بر جان و دل من تاثیر میگذاری؟
هوش مصنوعی: عاشق در غم دوری تو اشک ها ریخت و دیدگانش پر از درد و حسرت شد، انگار که دلش از این حال در جوش و خروش است.
هوش مصنوعی: درد من به حدی رسیده است، ای محبوب، که آیا ممکن است سنگ قیمتی وجود داشته باشد که بتواند درمانی برای دل شکستهام باشد؟
هوش مصنوعی: عزت و آبرویم به خاطر عشق تو نابود شد و تمام زندگی و آرامشم را به پای تو گذاشتم.
هوش مصنوعی: به خاطر عید، چهرهی زیبای تو جان من را به قربانگاه دل نازنینم میبرد.
هوش مصنوعی: دل ظلم زیادی بر من کرده است. نمیدانم به چه شکل باید از فرمان دل پیروی کنم و این وضعیت را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: دل از شدت ناراحتی و اشک بسیار به تنگ آمده و از دیدهام میپرسد که تا کی میخواهی این همه اذیت و آزار به من برسانی.
هوش مصنوعی: چشمان او انسان را در سختی قرار میدهند، پس چه فایده دارد این همه درد و رنج دل؟
هوش مصنوعی: دل را به شدت در غمهای تو غرق کردهام، اما در نهایت این حالت چه زمانی به پایان خواهد رسید؟
هوش مصنوعی: ای دل و دیده، در این دنیا چشمی جز صورت تو ندارند. دل را تنها از تو میستان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق چبود قبلهٔ سلطان دل
عشق چبود کعبهٔ میدان دل
ای جهان تا کی بری فرمان دل
تا به کی آتش زنی در جان دل
من نمی دانم نگارا چون کنم
در غم هجران تو درمان دل
دیده نگشادم به روی هیچکس
[...]
بایزید است جان و هم جانان دل
بایزید است سرور و سلطان دل
بایزید است پیشوای اهل دل
بایزید است مقتدای جان دل
بایزید است کاشف اسرار غیب
[...]
دیو را بیرون کن از دیوان دل
مدتی مردانه شو دربان دل
گاه گاهی سوی کوهستان دل
آید از آنها یکی مهمان دل
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.