تا شکن زلف توست سلسله جنبان دل
جمع نخواهد شدن حال پریشان دل
شوق تو در هم شکست پنجهٔ شاهین صبر
عشق تو لشکر کشید بر سر سلطان دل
هم خط نوخیز تو سبزه گلزار جان
هم لب جان بخش تو چشمهٔ حیوان دل
کار من آمد به جان از ستم پاسبان
رفتم از آن آستان جان تو و جان دل
چاره هر درد را خلق به درمان کنند
درد تو را کرده عشق مایهٔ درمان دل
گرچه صبوری خوش است در همه کاری ولی
کردن صبر از رخت کی شود امکان دل
دل به تو بربست عهد، کز سر جان بگذرد
جان گران مایه رفت بر سر پیمان دل
در طلب چشم تو دور به آخر رسید
آه که آن هم نشد حاصل دوران دل
رشتهٔ عقلم گسیخت بر سر سودای عشق
گوهر اشکم بریخت بر در دکان دل
سوزن فکرت شکست، رشتهٔ طاقت گسیخت
بس که ز نو دوختم چاک گریبان دل
عمر فروغی گذشت، کام دل آخر نیافت
گر تو مراد دلی وای ز حرمان دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از زبانی عاشقانه و گلهمند برخوردار است که عشق و جنون دل را به تصویر میکشد. شاعر از درد و ناتوانی در رسیدن به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که هر چقدر هم صبر کند، برایش ممکن نیست که بتواند از عشق و آرزوهایش بگذرد. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند و احساساتی همچون شوق، درد و ناامیدی را توصیف میکند. در پایان، شاعر از عمر خود میگوید که بدون رسیدن به آرزوی دل، سپری شده است. این اشعار نشاندهنده کشمکشهای درونی یک عاشق و وابستگی عمیق او به معشوق است.
هوش مصنوعی: تا وقتی که زلف تو در هم پیچیده و پیچیده است، دل نخواهد توانست آرام بگیرد و حال پریشان خود را سامان دهد.
هوش مصنوعی: علاقهام به تو باعث شد که صبرم را از هم بپاشد و عشقت به قلبم حملهور شد.
هوش مصنوعی: سبزه و گلزار زندگیام تحت تأثیر زیباییهای توست و لبهای تو همچون چشمهای شاداب، جان تازهای به دل من میبخشد.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستم پاسبان، به زودی جانم به خطر افتاد. از آن درگاه که جان تو و دل من در آنجا بود، جدا شدم.
هوش مصنوعی: هر کس برای دردهایش راه حلی پیدا میکند، اما درد تو باعث شده که عشق به مرهم دل تبدیل شود.
هوش مصنوعی: هر چند صبوری در تمام کارها خوب است، اما وقتی دل از چیزی یا کسی آزرده باشد، سخت است که بتوانیم صبر کنیم و تحمل کنیم.
هوش مصنوعی: دل با تو عهدی بست که حتی اگر جان هم برود، به این پیمان وفادار خواهد بود. عشق و احساس عمیق او به این اندازه باارزش و پر اهمیت است که حاضر است از جان خود بگذرد.
هوش مصنوعی: در جستجوی چشمان تو، مدت زیادی سپری شد و اکنون به پایان رسیده است، اما افسوس که هنوز به خواستهام نرسیدهام. دل دلباختهام همچنان در آرزوی تو باقی مانده است.
هوش مصنوعی: عقل و هوش من در خود عاشق شدن از دست رفت و در اثر عشق، اشکهایم مانند جواهر بر در فروشگاه دل ریخت.
هوش مصنوعی: فکر و اندیشهام دچار شکست و نقص شده، دیگر نمیتوانم بیشتر از این تحمل کنم، چون بارها و بارها به زخمهای دل و مشکلاتم پرداختهام.
هوش مصنوعی: عمر فروغی به پایان رسید و نتوانست به آرزوی دل خود برسد. اگر تو بتوانی به خواستهات برسی، خوش به حالت، اما من از نرسیدن به آرزوهایم در عذابم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سر زلف خوشت سلسله جنبان دل
دل به لبت دادهام جان تو و جان دل
بر رخ زیبای خود زلف مشوش ببین
تا بنماید تو را حال پریشان دل
دل چو گرفتار شد در شکن زلف تو
[...]
دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل
نام تو آرام جان درد تو درمان دل
من بتواولی که تو آن منی آن من
دل بتو لایق که تو آن دلی آن دل
عشق ستمکار تو رفته بپیکار جان
[...]
ای ز گل روی تو رونق بستان دل
وی ز هوای رخت تازه گلستان دل
ای ز رخ مهوشت فُسحت بستان جان
وی ز دهان خوشت تنگی میدان دل
ای زِ خَم زلف تو سلسله در پای جان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.