گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۱۷
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱

 

از خوی تو خسته‌ایم و از هجرانت

در دست تو عاجزیم و در دستانت

نوش از کف تو مزیم و از مرجانت

دُر از لب تو چینم و از دندانت

۲ بیت
خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۲

 

ناوک‌زن سینه‌ها شود مژگانت

افسون‌گر دردها شود مرجانت

چون درد بدید‌، آن لب‌ِ افسون‌خوانت

از دست لبت گریخت در دندانت

۲ بیت
خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۳

 

چو خاک سیه را دهی آب روشن

به سالی گلی بردهد بوستانت

منم خاک تو گر دهی آب لطفم

دهم صد گل شکر در یک زمانت

۲ بیت
خاقانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

ندارم زَهرهٔ بوس لبانت

چه بوسم؟ آستین یا آستانت‌؟

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او

 

چنانم کش که دور از آستانت

رمیمی باشم از دست استخوانت

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۱ - تعزیت‌نامهٔ خسرو به شیرین به افسوس

 

اگر مرغی پرید از گلستان‌ت

پرستد نسر طایر ز آسمان‌ت

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)

 

یکی عیب است اگر ناید گرانت

که بویی در نمک دارد دهانت

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲ - نعت پیغمبر اکرم (ص)

 

ای عقل نواله‌پیچِ خوانت

جان بنده‌نویس‌ِ آستانت

۱ بیت
نظامی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲

 

ای چو چشم سوزن عیسی دهانت

هست گویی رشتهٔ مریم میانت

چون دم عیسی‌زنی از چشم سوزن

چشمهٔ خورشید گردد جان فشانت

آنچه بر مریم ز راه آستین زد

[...]

۱۱ بیت
عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۴

 

چون نیست، گر از پیش روی، پیشانت

ور راه ز پس قطع کنی پایانت

صد راه ز هر ذرّه همی برخیزد

تا خود به کدام ره درافتد جانت

۲ بیت
عطار
 

عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۳۲

 

چون آینه پشت و رو شود یکسانت

هم این ماند همان، نه این نه آنت

امروز چنانکه جانْت در جسم گم است

فردا جسم تو گم شود در جانت

۲ بیت
عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۱۶

 

چون بسیارست ضعف در ایمانت

هرگز نبود حدیث مرگ آسانت

چندین مگری ز مرگ اگر جان داری

کان میباید که باز خندد جانت

۲ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم

 

چو سوسن شکر گفت از هر زبانت

ازان افراخت سر سوی جهانت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در نعت سید المرسلین صلی اللّه علیه و سلم

 

ز ذات خویش دیده لامکانت

در آنجا بود کل عین العیانت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۷) حکایت پسر ماه روی با درویش صاحب نظر

 

کشم در تنگ بیز امتحانت

ببینم احترام و قدر جانت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۱) حکایت درخت بریده

 

ز حال خود خبر نه این زمانت

ولی چون بر لب آید مرغ جانت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۹) حکایت پیر بخاری و مخنث

 

تفحص گر کنی از نقد جانت

تحیّر بیش گردد هر زمانت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱۰) حکایت بایزید با آن مرد سائل که او را در خواب دید

 

کجا بوید گل توحید جانت

که بوی شرک آید از دهانت

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۹) حکایت آن مرغ که در سالی چهل روز بیضه نهد

 

چراغی در بیابانست جانت

که مشکات تن آمد سدِّ آنت

۱ بیت
عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۷
 
تعداد کل نتایج: ۳۲۵