فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱۰
کنون شاه ما را گرامی کند
بدین خواهش امروز نامی کند
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۳۳ - دل باختن آتبین به فرارنگ
به یک دخترم شه گرامی کند
مرا بنده ی خویش و نامی کند
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۳۸ - خواستگاری آتبین دختر طیهور را
مرا شاه والا چو نامی کند
به پیوند خویشم گرامی کند
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷
جان وصال تو تقاضا میکند
کز جهانش بیتو سودا میکند
بالله ار در کافری باشد روا
آنچه هجران تو با ما میکند
در بهای بوسهای از من لبت
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۲۵
آنچه موی از جور با ما می کند
راست خواهی سخت رسوا می کند
چیست مقصودش که پیش از وقت خویش
از شب من صبح پیدا می کند
زرگر ایام در بازار عمر
[...]
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۸ - تعلیم خضر در گفتن داستان
که این نامه را نغز و نامی کند
گرامی کُنَش را گرامی کند
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۴۰ - رفتن اسکندر به هندوستان
در این کشورت شاه نامی کند
به پیوند خویشت گرامی کند
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۴۳ - سگالش خاقان در پاسخ اسکندر
تماشای گنج نظامی کند
به بزم سخن شادکامی کند
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۴۵ - مهمانی کردن خاقان چین اسکندر را
سرش را به افسر گرامی کند
بدین سر بزرگیش نامی کند
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۶۲ - باز آمدن اسکندر به روم
چو تازی فرس بدلگامی کند
خر مصریان را گرامی کند
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۳ - جهانگردی اسکندر با دعوی پیغمبری
طریق پرستش رها میکند
پرستندگان را جفا میکند
عطار » منطقالطیر » حکایت صعوه » حکایت یعقوب و فراق یوسف
عقل را زین کار سودا میکند
عشق بازی بین که با ما میکند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۸ - حکایت بر سبیل تمثیل در آنکه اقتدا به پیری باید نمودن و در دو عالم دستگیری داشتن
هر که خدمت پیش مولا میکند
بهر نفع دین و دنیا میکند
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۳ - مطلب در اسرار توحید و رموز عشق
عقل از این گفتن چه سودا میکند
عشق هر دم خانه یغما میکند
عطار » اشترنامه » بخش ۱۲ - حكایت شهباز و صیاد
خواست تا آنجایگه دامی کند
تا ابد آن جایگه نامی کند
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۵۲ - وله ایضا
از رضی الملک الحق شرمساری حاصلست
بس که اندر حقّ من لطف و کرمها میکند
لیک تا فصل خزان آغاز دم سردی نهاد
گوییا کآن دم سرایت با تن ما میکند
در خوی خجلت غرق گردد سراپایم همی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۰
آنچ گل سرخ قبا میکند
دانم من کان ز کجا میکند
بید پیاده که کشیدست صف
آنچ گذشتست قضا میکند
سوسن با تیغ و سمن با سپر
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را کی این خاربن را کی نشاندهای بر سر راه بر کن
هست کُه کآوا مثنا میکند
هست کُه کآواز صدتا میکند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱
میل بین کان سروبالا میکند
سرو بین کاهنگ صحرا میکند
میل از این خوشتر نداند کرد سرو
ناخوش آن میلست کز ما میکند
حاجت صحرا نبود آیینه هست
[...]