باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۸
اگر دل دلبر و دلبر کدام است؟
وگر دلبر دل و دل را چه نام است؟
دل و دلبر بهم آمیته وینم
ندونم دل که و دلبر کدام است
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۱ - صفت بانوی قوال
او به هر کار بس به اندام است
هم نکو روی و نکو نام است
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷
این کهنه رباط را که عالم نام است
وآرامگه ابلقِ صبح و شام است
بزمیست که واماندۀ صد جمشید است
قصریست که تکیهگاه صد بهرام است
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۵۳
این کهنه رباط را که عالم نام است
آرامگَهِ اَبْلَقِ صبح و شام است،
بزمی است که واماندهٔ صد جمشید است،
گوری است که خوابگاهِ صد بهرام است!
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۵۳ - در غزل است
خورشید رخ تو را غلام است
بی روی تو عاشقی حرام است
ماهی تو ولی ز نور رویت
در گردن آفتاب فام است
چون زلف تو را گره گشایند
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱
در راه دلم ز عشق تو صد دام است
امید من سوخته دل بس خام است
آن را که تویی یار چه بی یار کسیست
وانرا که تویی دوست چه دشمن کام است
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱
زهی شکسته رواق سپهر نیلی را
صدای صیت بلندت که در جهان عام است
بگویم و بزه این سخن به گردن من
که خاص حلقه بگوش در تو ایام است
به چشم تو که مرا در ثنای تو دستی است
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶
در عشق تو عافیت حرام است
آن را که نه عشق پخت، خام است
کس را ز تو هیچ حاصلی نیست
جز نیستیی که بر دوام است
صدساله ره است راه وصلت
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمسالدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز
دلیل آن کآفتاب خاص و عام است
که شمسالدین و الدنیاش نام است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۵ - عشرت خسرو در مرغزار و سیاست هرمز
مسلمانیم ما او گبر نام است
گر این گبری مسلمانی کدام است؟
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۰ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار اول
که فردا جای آن خوبان کدام است
کدامین آب و سبزیشان مقام است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور
مگر داند که این صورت چه نام است؟
چه آیین دارد و جایش کدام است؟
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین
اگر شبدیز با ماه تمام است
به همراهیش گلگون تیزگام است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۰ - افسانهسرایی ده دختر
مرا کز دست خسرو نقل و جام است
نه کیخسرو پناخسرو غلام است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او
مرا از لعل تو بوسی تمام است
حلالم کن که آن نیزم حرام است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او
ملک چون دید کاو در کار خام است
زبانش توسن است و طبع رام است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
همه کارم که بی تو ناتمام است
چنین خام از تمناهای خام است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد
بگفت آسوده شو، کاین کار خام است
بگفت آسودگی بر من حرام است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او
به رفتن مرکبم بس تیزگام است
ندانم جای آرامم کدام است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۳ - رسیدن نامهٔ شیرین به خسرو
چو دشمن شد، همه کاری به کام است
یکی آب از پس دشمن تمام است